کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمدة
لغتنامه دهخدا
عمدة. [ ع ُ دَ ] (ع اِ) عمده . آنچه تکیه نمایند بر آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تکیه گاه . ستون : و آن را عمده ٔ هر نیکی و سرمایه ٔهر علم و راهبر هر منفعت و مفتاح هر حکمت می شناسند.(کلیله و دمنه ). || آنکه بر وی تکیه کنندو کار سپارند. (منته...
-
عمدة
لغتنامه دهخدا
عمدة. [ ع ُ م ُدْ دَ ] (ع ص ) مؤنث عمدّ. رجوع به عمدّ شود.
-
واژههای مشابه
-
عمده
لغتنامه دهخدا
عمده . [ ع ُ دَ / دِ ] (از ع ، ص ، اِ) بزرگ و کلان . (ناظم الاطباء). مقدار کلی و بسیار از هر چیز. کلی .- عمده خر ؛ آنکه کالا یکجا و بصورت کلی خرد.- عمده خری ؛ خریدن کالا بصورت کلی و بسیار.- عمده فروش ؛ آنکه کالا بمقدار کلی فروشد. مقابل خرده فروش .-...
-
واژههای همآوا
-
امدة
لغتنامه دهخدا
امدة. [ اَ م ِدْ دَ ] (ع اِ) تار و رشته ٔ تافته . || مساک کرانه ٔ جامه چون ببافتن گیرند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
کلی فروش
لغتنامه دهخدا
کلی فروش . [ ک ُل ْ لی ف ُ ] (نف مرکب ) آنکه کالاهای بازرگانی را به صورت عمده فروشد. عمده فروش . آنکه اجناس مختلف را به صورت کلی فروشد. مقابل جزئی فروش .
-
خرده فروختن
لغتنامه دهخدا
خرده فروختن . [ خ ُدَ / دِ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) مقابل عمده فروختن . جزئی فروختن . کالای کوچک فروختن . مقابل عمده فروشی کردن .
-
جزئی فروش
لغتنامه دهخدا
جزئی فروش . [ ج ُ ف ُ ] (نف مرکب ) مقابل عمده فروش . آنکه کالا را بقسمتهای کوچک برای مصرف میفروشد، و بطور مستقیم با مصرف کنندگان ارتباط دارد. مقابل عمده فروش که کالا را بمقدار فراوان به جزئی فروشان میفروشد.
-
خردخری
لغتنامه دهخدا
خردخری . [ خ ُ خ َ ] (حامص مرکب ) خرده خری . مقابل عمده خری . خرید عمده و بمقدار معتنی به نکردن از کالایی بلکه کم کم خریدن از آن کالا. مقابل خرده فروشی .
-
کاگوزیما
لغتنامه دهخدا
کاگوزیما. [ گ ُ ] (اِخ ) یاکاگوشیما . بندری است در ژاپن . محصول عمده ٔ آن ، توتون ، پنبه و بلورآلات است .
-
تجر
لغتنامه دهخدا
تجر. [ ت َ ج َ ] (اِخ ) یکی از گردنه های عمده ٔ راه بین بندر گز و استرآباد. رجوع به سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 79 شود.
-
تهانه
لغتنامه دهخدا
تهانه . [ ت َ ن ِ ] (اِ) مأخوذ از هندی ، قلعه ٔ کوچک و توقفگاه عمده ٔ یک ناحیه . (ناظم الاطباء).
-
دیوپایه
لغتنامه دهخدا
دیوپایه . [ وْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح بنایان هریک از پایه های اصلی و عمده ٔ بنائی .