کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمامة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمامة
لغتنامه دهخدا
عمامة. [ع ِ م َ ] (ع اِ) زره خود که در زیر قلنسوه پوشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مِغفَر. (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بَیضة و خود. (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) ...
-
واژههای مشابه
-
نخ عمامه
لغتنامه دهخدا
نخ عمامه . [ن َ خ ِ ع َم ْ ما م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نخ گروهه . (لغات فرهنگستان ). نخی که آن را گرد چیزی به شکل عمامه پیچیده باشند. مقابل نخ کلاف یا نخ کلافه .
-
واژههای همآوا
-
عمعمة
لغتنامه دهخدا
عمعمة. [ ع َ ع َ م َ ] (ع مص ) بسیارلشکر گردیدن بعد کمی وی . (از منتهی الارب ).
-
امامت
لغتنامه دهخدا
امامت . [ اِ م َ ] (ع مص ، اِمص ) پیشوایی کردن . پیشوا و امام بودن . ریاست عامه . رجوع به اِمامَة شود : جزم داشتم به آنکه امامت حق اوست . (تاریخ بیهقی ).امام امم ناصرالدین که در دین امامت جز او را مسلم ندارم . خاقانی .به امامت و خلافت او تبرک و تیمن ...
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اِ م َ ] (ع مص ، اِمص ) امامی کردن . (مصادر زوزنی )(تاج المصادر بیهقی ). پیش روی ، گویند: هذا اَیَم ﱡ منه امامة و هذا اَوَم ﱡ منه امامة؛ این بهتر است از آن برای امامت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). پیشوایی کردن . (آنندراج )....
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) (بنت ابی العاص ) دختر ابی العاص بن الربیعبن عبدالعزی بن عبدشمس بن عبد مناف العبشمیه بود. و از زینب دختر رسول اکرم روایت کنند که رسول اکرم را به وی محبتی وافر بوده است . علی بن ابی طالب (ع ) پس از درگذشت فاطمه با امامه ازدواج ...
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) (بنت عبدالمطلب ) دختر ربیعةبن حارث بن عبدالمطلب ) از زنان معاصر پیغمبر اسلام (ص ) بود که بجد پدرش یعنی عبدالمطلب نسبت داده شده . (از الاصابة، ج 8 ص 15).
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) (ربذیه ) از زنان شاعر عرب و معاصر پیغمبر اکرم (ص ) بوده است . صاحب الاصابة از زیادات سیرة ابن هشام دو بیت زیر را از او نقل کرده که در قضیه ٔ قتل ابوعفک سروده بوده است . و ابوعفک (مذکور در شعر) منافقی بود که پس از اظهار نفاق ب...
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) دختر حمزةبن عبدالمطلب بود. صاحب الاصابة از کتاب المحبر ابوجعفربن حبیب نویسد: هنگامی که رسول اکرم از عمره ٔ قضا برمیگشت ، امامه پیش آمد و از گور پدرش پرسیدن گرفت . چون این خبر به حسان بن ثابت رسید ابیات زیر را سرود:تسائل عن قر...
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) دختر خزرج . از زنان شاعر عرب بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1032).
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) دختر ذی الاصبع. از زنان شاعر عرب بوده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1032).
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) دختر قرطبن خنسأبن عبیدبن عدی بن غنم بن کعب بن سلمه ٔ انصاری . همسر یزیدبن قبطی . از زنان معاصر پیغمبر اکرم (ص ) بود که اسلام آورد و بیعت کرد. (از الاصابة ج 8 ص 15).
-
امامة
لغتنامه دهخدا
امامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) دخترمخرب بن زیدبن ثعلبةبن عبیدبن عدی بن غنم بن کعب بن سلمه . از زنان معاصر پیغمبر اکرم (ص ) بود که اسلام آورد و بیعت کرد. (از الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 15).