کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمالة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمالة
لغتنامه دهخدا
عمالة. [ ع َ ل َ ] (ع مص ) نیک کارکن و هوشیار گردیدن شتر و امثال آن . (از ناظم الاطباء) . عَمَل . رجوع به عمل شود. || (اِ) مزد کارکن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اجرت عمل . (ناظم الاطباء). اجرت کاری که انجام شده است . (از لسان العرب ). اجرت کار و...
-
عمالة
لغتنامه دهخدا
عمالة. [ ع َم ْ ما ل َ ] (ع ص )زیرک و باهوش در مورد شتر و نظایر آن . (از تاج العروس ) (از ذیل اقرب الموارد از اساس ) (از متن اللغة).
-
عمالة
لغتنامه دهخدا
عمالة. [ ع ِ ل َ ] (ع اِ) مزد کارکن و اجرت عمل . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). عُملة. عَمالة. عُمالة. رجوع به عملة و عمالة شود. || روزی و رزق کارگر. (از اقرب الموارد) (از متن ا...
-
عمالة
لغتنامه دهخدا
عمالة. [ ع ُ ل َ ] (ع اِ) مزد کارکن و اجرت عمل . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). عُملة. عَمالة. عِمالة. رجوع عملة و عمالة شود. || روزی و رزق کارگر در مقابل کاری که به عهده ٔ او گ...
-
واژههای همآوا
-
امالة
لغتنامه دهخدا
امالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) مال دادن . (از اقرب الموارد). به این معنی واوی است و از «مول » می آید. || برگردانیدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). خم دادن . (ناظم الاطباء). || چرانیدن شتر از گیاه شیرین . || سست گردانیدن افسار اسب برای اینکه راه برود ...
-
جستوجو در متن
-
ضمرة
لغتنامه دهخدا
ضمرة. [ ض َ رَ ] (اِخ ) ابن ربیعة. محدث است و از ابن شوذب و ریان بن مسلم و سری بن یحیی و غیرهم روایت کند. رجوع به المصاحف ص 132 و 177 و سیره ٔ عمربن عبدالعزیز شود. صاحب عیون الاخبار گوید: ضمرةبن ربیعة قال : سمعت ابراهیم بن ادهم یقول : ارض باﷲ صاحباً ...
-
ارض الکبیرة
لغتنامه دهخدا
ارض الکبیرة. [ اَ ضُل ْ ک َ رَ ] (اِخ ) ممالک شارلمانی و گاهی از آن فرانسه را اراده کنند و گاه اروپا را از آن سوی جبال پیرنه ، یعنی اروپا بدون اسپانیا. (نفح الطیب ج 1 ص 64 س 21): و بالارض الکبیرة شرقی الاندلس و شماله سبع بحیرات .(نخبةالدهر دمشقی ص 12...
-
ابوالحسن مدائنی
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن مدائنی . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ م َ ءِ ] (اِخ ) ابن الندیم از گفته ٔ حارث بن ابی اسامه روایت کند که نام مدائنی ابوالحسن علی بن محمدبن عبداﷲبن ابی سیف است از موالی شمس بن عبدمناف و مولد او بدانگونه که محمدبن یحیی از حسین بن فهم و او از خود اب...