کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمال
لغتنامه دهخدا
عمال . [ ع َم ْ ما ] (ع ص ) شخص پرکار و ادامه دهنده ٔ عمل و کار. (از متن اللغة).
-
عمال
لغتنامه دهخدا
عمال . [ ع ُم ْ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ عامِل . رجوع به عامل شود. حکام . (ناظم الاطباء). آنان که در دیوان یا دستگاهی به کاری گمارده شده اند. تحصیل داران و کسانی که مالیات و خراج دیوانی را از رعیت می ستانند. (ناظم الاطباء). کلمه ٔ عمال را که خود جمع است ،...
-
واژههای همآوا
-
آمال
لغتنامه دهخدا
آمال . (ع اِ) ج ِ اَمَل . امیدها. اومیدها. آرزوها.
-
جستوجو در متن
-
کرکیراقان
لغتنامه دهخدا
کرکیراقان . [ ] (اِ) کرکراقان . این نام در تذکرة الملوک به صورت کرکراقان نیز آمده است و در ردیف وزراء عمال بکار رفته : و از اجناس انفاد و وزراء و عمال و کرکیراقان صد یک قیمت . (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 62).
-
غانم
لغتنامه دهخدا
غانم . [ ن ِ ] (اِخ ) ابن رحمة. یکی از عمال الراضی باﷲ، (اخبار الراضی باﷲ، الاوراق ص 142).
-
حصیلة
لغتنامه دهخدا
حصیلة. [ ح ُ ص َ ل َ ] (اِخ ) نام چاهی قبیله ٔ طی را. و این قبیله یکی از عمال جائر امویان را در چاه افکندند.
-
حصین
لغتنامه دهخدا
حصین . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن نیار. یکی از عمال پیغمبر بود سیف و طبری وی را یاد کرده اند. (الاصابة ج 2 ص 22).
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) از عمال محمد امین خلیفه عباسی بود. رجوع به النقود العربیه ص 123 شود.
-
جاری
لغتنامه دهخدا
جاری . (اِخ ) ابوعبداﷲ سعدبن نوفل جاری . از عمال و حکام عمر بود. (الانساب سمعانی ).
-
جریر
لغتنامه دهخدا
جریر. [ ج َ ] (اِخ ) از عمال ابومحمد موسی الهادی خلیفه ٔ عباسی است . (از النقود العربیة ص 123).
-
خورخسره
لغتنامه دهخدا
خورخسره . [ خُرْ خ ُ رَ ] (اِخ ) نام یکی از عمال اکاسره به یمن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو ] (اِخ ) از عمال امین خلیفه ٔ عباسی است . رجوع به النقود العربیه (ص 123) شود.
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو ] (اِخ ) از عمال رشید خلیفه ٔ عباسی است . رجوع به النقود العربیه ص 123 شود.