کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عماد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عماد خوئی
لغتنامه دهخدا
عماد خوئی . [ ع ِ دِ خ ُ ] (اِخ ) وی ظاهراً وزیر عزالدین مسعودبن نورالدین ارسلان بود و نظامی گنجوی در «شرفنامه ٔ» خود وی را مدح کرده و نظام الملک ثانی خوانده است . از آن جمله است در این بیت :عماد خوی آن خواجه ٔ ارجمندکه شد قدر قائل بدو سربلند.(از فهر...
-
عماد رازی
لغتنامه دهخدا
عماد رازی . [ ع ِ دِ ] (اِخ ) او را دیوانی است به فارسی . (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 803).
-
عماد زوزنی
لغتنامه دهخدا
عماد زوزنی . [ ع ِ دِ زو زَ ] (اِخ ) از شعرای قرن هشتم هَ . ق . رجوع به عمادالدین زوزنی شود.
-
عماد شیرازی
لغتنامه دهخدا
عماد شیرازی . [ ع ِ دِ ] (اِخ ) میرزا محسن خطاط اردبیلی شیرازی ، ملقب به عمادالفقراء و متخلص به حالی . رجوع به عمادالفقراء شود.
-
عماد شیرازی
لغتنامه دهخدا
عماد شیرازی . [ ع ِ دِ ] (اِخ ) نام او میر عمادالدین شیرازی بود. وی به خراسان رفته مدح سلطان حیدر فرزند شاه اسماعیل کرد. او را اشعاری است . (از الذریعه ج 9 ص 766 از روز روشن ص 475 و نگارستان دارا).
-
عماد طارمی
لغتنامه دهخدا
عماد طارمی . [ ع ِ دِ رَ ] (اِخ ) (ملا...) ابن محمود طارمی . وی در قریه ٔ طارم از قرای خراسان متولد شد و در آنجا به تحصیل علوم مختلف پرداخت و چون پدرش وصف کرامات شیخ «شاه عالم » ازفقهای گجرات را برای او نقل کرد (که داستان آن مفصلاً در تاریخ النور الس...
-
عماد طبرسی
لغتنامه دهخدا
عماد طبرسی . [ ع ِ دِ طَ رَ ] (اِخ ) حسن بن علی بن محمدبن علی بن محمدبن حسن طبری (یا طبرسی ) مازندرانی ، ملقب به عمادالدین و مشهور به عماد طبری و عماد طبرسی . رجوع به عمادالدین طبری و حسن طبری شود.
-
عماد طبری
لغتنامه دهخدا
عماد طبری . [ ع ِ دِ طَ ب َ ] (اِخ ) علی بن محمدبن علی کیاهراسی طبرستانی شافعی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به عمادالدین و مشهور به عماد طبری و عماد کیا. از فقهای نیمه ٔ دوم قرن پنجم هَ . ق . رجوع به علی کیاهراسی شود.
-
عماد غزنوی
لغتنامه دهخدا
عماد غزنوی . [ ع ِ دِ غ َ ن َ ] (اِخ ) رجوع به عمادالدین غزنوی شود.
-
عماد فقیه
لغتنامه دهخدا
عماد فقیه . [ ع ِ دِ ف َ ](اِخ ) علی کرمانی ، ملقب به عمادالدین و متخلص به عماد و مشهور به عماد فقیه و خواجه عماد فقیه . از عرفای قرن هشتم هَ . ق . رجوع به عمادالدین کرمانی شود.
-
عماد قزوینی
لغتنامه دهخدا
عماد قزوینی . [ ع ِ دِ ق َ زْ ] (اِخ ) زکریابن محمود (یا محمد)بن محمود انصاری قاضی قزوینی ، مکنی به ابویحیی یا ابوعبداﷲ و ملقب به جمال الدین و عمادالدین یا عمیدالدین و مشهور به عماد قزوینی . از ادبا و فقهای قرن هفتم هَ . ق . رجوع به قزوینی (زکریابن م...
-
عماد قزوینی
لغتنامه دهخدا
عماد قزوینی . [ ع ِ دِ ق َزْ ] (اِخ )(میر...). خطاط مشهور (961 - 1024 هَ . ق .). نام اوعمادالملک قزوینی حسنی بود و در خطنویسی به خصوص خطنستعلیق دستی توانا داشت . به همین جهت «خط میر» برای حسن خط مثل بوده است . و برخی خط او را بر خط میر علی تبریزی ترج...
-
عماد کاتب
لغتنامه دهخدا
عماد کاتب . [ ع ِ دِ ت ِ ] (اِخ ) محمدبن صفی الدین ابی الفرج محمدبن نفیس الدین ابی الرجاء حامدبن محمدبن عبداﷲبن علی بن محمود اصفهانی ، مکنی به ابوعبداﷲ وملقب به عمادالدین و کاتب و معروف به کاتب اصفهانی و عماد کاتب و ابن اخی العزیز. فقیه اواخر قرن ششم...
-
عماد کجیج
لغتنامه دهخدا
عماد کجیج . [ ع ِ دِ ک ُ ] (اِخ ) (خواجه امام ...). از فقها و محدثان شیعه در اواسط قرن ششم هَ . ق . او راست : بشارةالمصطفی لشیعة المرتضی ، در ذکر اخبار و روایاتی در اثبات مقام مذهب تشیع و پیشوایان آن . (از تاریخ ادبیات در ایران صفا ج 2 ص 262).
-
عماد کرمانی
لغتنامه دهخدا
عماد کرمانی . [ ع ِ دِ ک ِ ](اِخ ) علی کرمانی ، ملقب به عمادالدین و متخلص به عماد و مشهور به عماد فقیه و خواجه عماد فقیه . از عرفای قرن هشتم هَ . ق . رجوع به عمادالدین کرمانی شود.