کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علیه الرحمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
علیه الصلاة
لغتنامه دهخدا
علیه الصلاة. [ ع َ ل َهِص ْ ص َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) بر او درود باد! ترکیبی است که پس از نام پیامبران آرند : در آن وقت وحی از جلیل الصفات بیامد به عیسی علیه الصلاة.سعدی (بوستان ).
-
علیه اللعنة
لغتنامه دهخدا
علیه اللعنة. [ ع َ ل َ هِل ْ ل َ ن َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ نفرینی ) لعنت بر او باد! نفرین بر او باد! پس از نام مردم شریر و بدکار آرند: شمر علیه اللعنة.
-
لعنةاﷲ علیه
لغتنامه دهخدا
لعنةاﷲ علیه . [ ل َ ن َ تُل ْ لا هَِ ع َ ل َی ْه ْ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ نفرینی ) نفرین خدای بر وی باد.
-
مجنی علیه
لغتنامه دهخدا
مجنی علیه . [ م َ نی یُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) آنکه بر او جنایت رفته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که جرمی به ضرر او واقع شده است . (ترمینولوژی حقوق تألیف دکتر جعفری لنگرودی ).
-
محال علیه
لغتنامه دهخدا
محال علیه . [ م ُ لُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) آنکه بر او حواله شده است . (یادداشت مرحوم دهخدا). شخص ثالث در قبال محیل که مدیون است و محتال که طلبکار است . (قانون مدنی ماده ٔ 724).
-
مجمع علیه
لغتنامه دهخدا
مجمع علیه . [ م ُم َ عُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) اجماع کرده بر آن یعنی متفق علیه . (غیاث ) (آنندراج ). آنچه درباره ٔ آن اجماع کرده باشند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
محکوم علیه
لغتنامه دهخدا
محکوم علیه . [ م َ مُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنچه بدو نسبت داده شده باشد. پس اگر قضیه حمیله بود آن را موضوع نامند و اگر قضیه شرطیه بود آن را مقدم خوانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). چنانکه در ترکیب «زیدٌ قائم ٌ» زید را محکوم ٌعلیه و...
-
مغمی علیه
لغتنامه دهخدا
مغمی علیه . [ م ُ ما ع َل َی ْه ْ / م َ می یُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) بیهوش .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مغشی علیه . (صراح ). آنکه او را اغما دست داده باشد. بیهوش . بیخویشتن . بیخود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
معتمد علیه
لغتنامه دهخدا
معتمد علیه . [ م ُ ت َ م َ دُن ْ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) آنکه بروی در چیزی اعتماد می کنند. صادق و امین و بادیانت و درست و راست . (ناظم الاطباء). مورد اعتماد. مورد اطمینان : تا به اوج ارادت برسید و مقرب حضرت سلطان و مشارالیه و معتمد علیه گشت . (گل...
-
بناء علیه
لغتنامه دهخدا
بناء علیه . [ ب ِ ئَن ْ ع َ ل َ ] (ع ق مرکب ) بنابرآن . (آنندراج ). بناء علی ذلک . رجوع به این کلمه شود.
-
صلوات اﷲ علیه
لغتنامه دهخدا
صلوات اﷲ علیه . [ ص َ ل َ تُل ْ لا هَِ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درود خدا بر او بادا. درودی است که به پیمبر (ص ) فرستند و یا پس از نام پیمبر (ص ) نویسند هنگام کتابت و شیعیان پس ِ نام امامان گویند و نویسند.
-
صلی اﷲ علیه
لغتنامه دهخدا
صلی اﷲ علیه . [ ص َل ْ لَل ْ لا هَُ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) درودی است پیمبران و خاصه پیمبر اسلام را. رحمت خدا بر اوباد! درود خدا بر او. رجوع به صلوات اﷲ علیه شود.
-
له و علیه
لغتنامه دهخدا
له و علیه . [ ل َ هَُ ع َ ل َی ْه ْ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) بسود و بزیان کسی . برای او و بر او. به او و بر او.
-
صلوات اﷲ علیه و آله
لغتنامه دهخدا
صلوات اﷲ علیه و آله . [ ص َ ل َ تُل ْ لا هَِ ع َ ل َ هَِ وَ ل ِه ْ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درود خدا بر او و خاندان او بادا. این درود را پس ِ نام پیغمبر گویند و نویسند.
-
صلوات اﷲ و سلامه علیه
لغتنامه دهخدا
صلوات اﷲ و سلامه علیه . [ ص َ ل َ تُل ْ لا هَِ وَ س َ م ُ هو ع َل َی ْه ْ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درودی است پیمبر (ص ) را، و شیعیان ، امامان را نیز چنین درود فرستند.