کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علیرضا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علیرضا
لغتنامه دهخدا
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی ، مشهور به اولیازاده . فقیه و عالم فرایض بود و به سال 1301 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - رسالةالامتحان . 2- رسالةالفرائض . 3 - ملجاءالمفتین فی الفتاوی ، در چهار جلد. (از معجم المؤلفین بنقل ا...
-
علیرضا
لغتنامه دهخدا
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن حسین اردکانی شیرازی ، مشهور به تجلی . عالم و ادیب و شاعر و منطقی بود و بسال 1085 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - حاشیه بر حاشیه ٔ مولی عبداﷲ، در منطق . 2- رساله ای در منع نماز جمعه در زمان غیبت . 3 - سفینةالنجاة. (از معج...
-
علیرضا
لغتنامه دهخدا
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی ، مشهور به وصفی . وی ادیب و از کتّاب شورای دولتی بود و در سال 1314 هَ . ق . درگذشت . او راست : حسن التوسل فی النهار و اللیل . (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 403).
-
علیرضا
لغتنامه دهخدا
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن رئیس حسین رویدشتی اصفهانی . رجوع به علیرضا اصفهانی شود.
-
علیرضا
لغتنامه دهخدا
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن طالب هندی پیشاوری . حکیم بود و در نظم سخن نیز دست داشت . و در حدود سال 1290 هَ . ق . در قید حیات بود. او راست : 1 - رمزة المیزان ، که منظومه ای است در علم منطق . 2 - منظومه ای درباره ٔ طبیعیات . (از معجم المؤلفین بنقل ا...
-
علیرضا
لغتنامه دهخدا
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد ذوقی ، متخلص به آگاه . رجوع به علیرضا آگاه شود.
-
علیرضا
لغتنامه دهخدا
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن یعقوب طرابزونی .منطقی بود. او راست : مغنی الطلاب علی ایساغوجی ، که درسال 1299 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت . (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس المنطق مکتبه ٔ بلدیه ص 34).
-
علیرضا
لغتنامه دهخدا
علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 19 هزارگزی شمال باختری سکوهه و 14 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ زاهدان به زابل . ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای گرم و معتدل و 160 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود...
-
علیرضا
لغتنامه دهخدا
علیرضا.[ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن محمود عمری . ادیب و از اهالی موصل بود. در سال 1248 هَ . ق . متولد شد و در سال 1308 هَ . ق . در بغداد درگذشت . او را شعر و مقاماتی است . (از الاعلام زرکلی بنقل از تاریخ الموصل ج 2 ص 260).
-
واژههای مشابه
-
ده علیرضا
لغتنامه دهخدا
ده علیرضا.[ دِه ْ ع َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 11هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز دهستان دارای 100 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه ٔدشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرا...
-
علیرضا آگاه
لغتنامه دهخدا
علیرضا آگاه . [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد ذوقی ، متخلص به آگاه . وی شاعر بود و درسال 1189 هَ . ق . درگذشت . او را دیوان شعری است . (از الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 756 بنقل از تذکره ٔ سروآزاد ص 346. نتائج الافکار ص 84. گلستان مسرت ص 530).
-
علیرضا اصفهانی
لغتنامه دهخدا
علیرضا اصفهانی . [ ع َ رِ اِ ف َ ] (اِخ ) ابن رئیس حسین رویدشتی اصفهانی . وی از اهالی رویدشت ، از محال اصفهان بود و در قرن یازدهم میزیست و او را اشعاری است . (از الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 757 بنقل از تذکره ٔ نصرآبادی فصل 9 ص 247).
-
علیرضا اصفهانی
لغتنامه دهخدا
علیرضا اصفهانی . [ ع َ رِ اِ ف َ ] (اِخ ) لنجانی ، مشهور به پرتو و آقاجان . رجوع به علیرضا پرتو شود.
-
علیرضا پرتو
لغتنامه دهخدا
علیرضا پرتو. [ ع َ رِ پ َ ت َ ] (اِخ ) لنجانی اصفهانی . وی به نام آقاجان نیز شهرت دارد. او را خطی خوش بود بخصوص در خط نسخ دستی توانا داشت . وی در سال 1304 یا 1306 هَ . ق . درگذشت . او را دیوان شعری است . (از الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 157 و 757 ب...