کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علیحده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
علی حده
لغتنامه دهخدا
علی حده . [ ع َ لا ح ِ دَ ] (ع ق مرکب ) علی حدة. جداگانه . (ناظم الاطباء) : ارسلان خان فرمود تا جویی علی حده کنند «بیکند» را چنانکه آب بعین (؟) عمارتهای او رسد.(تاریخ بخارا چ مدرس رضوی ص 23). از بغداد هر سال عاملی علی حده بیامدی و هرچه خراج بخارا بود...
-
جستوجو در متن
-
واجدا
لغتنامه دهخدا
واجدا. [ ج ُ ] (ص ) جدا. مشخص . علیحده . واجده . (ناظم الاطباء). رجوع به جدا شود.
-
واجده
لغتنامه دهخدا
واجده . [ ج ُ دَ / دِ ] (ص ) جدا. مشخص . علیحده . واجدا. (ناظم الاطباء).
-
واجدا کردن
لغتنامه دهخدا
واجدا کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدا کردن . مشخص نمودن . علیحده کردن . واجده کردن . (ناظم الاطباء).
-
واجده کردن
لغتنامه دهخدا
واجده کردن . [ ج ُ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدا کردن . مشخص نمودن . علیحده کردن . جدا کردن . (ناظم الاطباء).
-
متفاوتانه
لغتنامه دهخدا
متفاوتانه . [ م ُ ت َ وِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) جداگانه و علیحده . (ناظم الاطباء).
-
منفرداً
لغتنامه دهخدا
منفرداً.[ م ُ ف َ رِ دَن ْ ] (ع ق ) جداگانه و تنها و یگانه و علیحده و فقط و یک یک و فرداًفرداً. (ناظم الاطباء).
-
چم پریش
لغتنامه دهخدا
چم پریش . [ چ َ پ َ ] (ص مرکب ) مبهم و شک دار و مشکوک . || ممتاز و علیحده . (ناظم الاطباء).
-
خارج نویس کردن
لغتنامه دهخدا
خارج نویس کردن . [ رِ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقلامی از حسابی را علیحده نوشتن . بخشی از مطالب کتابی را جداگانه نوشتن .
-
طیره
لغتنامه دهخدا
طیره . [ رَ ] (اِخ ) چندین قریه بدین نام در دمشق هست که هر یک به قبیله ای علیحده منسوب میباشند. (مراصد الاطلاع ص 269). دهیست به دمشق . (منتهی الارب ).
-
جداگونه
لغتنامه دهخدا
جداگونه . [ ج ُ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) ظاهراً لهجه ای است در جداگانه . جداگانه . علیحده . تنها : اندر فربه کردن عضوی جدا گونه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
متماز
لغتنامه دهخدا
متماز. [ م ُ ت َ مازز ] (ع ص ) دور شونده و دور. (آنندراج ). جداگانه و دور و جدا و علیحده . (ناظم الاطباء). رجوع به تماز شود.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) قاضی . صاحب تاریخ سیستان آنجا که فضائل سیستان برمی شمرد ابوالحسن قاضی را از مفاخر آنجا ذکر میکند و این غیر ابوالحسن عمربن ابی عمر نوقانی است ، چه نام او را نیز علیحده می آورد.
-
جداکننده
لغتنامه دهخدا
جداکننده . [ ج ُ ک ُ ن َن ْ دَ/ دِ ] (نف مرکب ) تفریق کننده . || منفصل کننده . از هم سواکننده . || علیحده کننده . || حل کننده . (از ناظم الاطباء). فارق . بائن .