کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علهی
لغتنامه دهخدا
علهی . [ ع َ ها ] (ع ص ) مؤنث عَلهان . رجوع به علهان شود.
-
واژههای همآوا
-
الهی
لغتنامه دهخدا
الهی . [ اِ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور در 9 هزارگزی جنوب باختری نیشابور. در جلگه واقع و معتدل است . سکنه ٔ آن 59 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و شغل مردم زراعت و گله داری است . راه مالرو د...
-
الهی
لغتنامه دهخدا
الهی . [ اِ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرنو بالاولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، در 60 هزارگزی شمال باختر یوسف آباد. کوهستانی ومعتدل است . سکنه ٔ آن 144 تن شیعه ، و حنفی هستند و بفارسی سخن میگویند. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و بنشن و شغل ...
-
الهی
لغتنامه دهخدا
الهی . [ اِ لا ] (اِخ ) شاعر عثمانی است و تاریخ ولادت و مرگ او معلوم نیست . (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
-
الهی
لغتنامه دهخدا
الهی . [ اِ لا ] (اِخ ) شاعر قرن دهم متوفی در 945 هَ . ق . او راست : خلاصةالاشعار. (از قاموس الاعلام ترکی ج 1). صاحب ریحانة الادب گوید: دور نیست که این الهی همان الهی اردبیلی (حسین ) باشد. رجوع به ریحانة الادب ج 1 ذیل الهی و الهی اردبیلی در این لغت ن...
-
الهی
لغتنامه دهخدا
الهی . [ اِ لا ] (ص نسبی ) خدایی . ربانی . الوهی . مرکب از «اله »نام حق تعالی و یاء نسبت چنانکه در عبارت «حکم الهی اینچنین بود» و کسانی که این یا را از نفس کلمه دانند بخطا رفته اند. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). منسوب به اله ، در ترکیباتی از قبیل ...
-
الهی
لغتنامه دهخدا
الهی . [ اِ لا ] (ع منادا، صوت ) مرکب از «اله » که اسم ذات حق تعالی است و یاء متکلم ، پس معنی مجموع اله من است . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). این لفظ را در مقام ندا گویند و حرف ندا را اغلب حذف کنند. خدایا. ربی . خدای من : الهی عبداﷲ را از سه آفت ...
-
الهی
لغتنامه دهخدا
الهی . [ اِلا ] (اِخ ) (شیخ الهی ). رجوع به الهی سماوه ای شود.
-
الهی
لغتنامه دهخدا
الهی .[ اِ لا ] (اِخ ) عبداﷲ. رجوع به الهی سماوه ای شود.
-
الحی
لغتنامه دهخدا
الحی . [ اَ ] (ع اِ) اَلح . ج ِ لَحْی . (از اقرب الموارد). رجوع به لحی شود.
-
الحی
لغتنامه دهخدا
الحی . [ اَ حا ] (ع ص ) بزرگ ریش . (مهذب الاسماء). مرد درازریش یا بزرگ ریش . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
علاه
لغتنامه دهخدا
علاه . [ ع ِ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَلهی ̍. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ج ِ عَلهان . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
علاهی
لغتنامه دهخدا
علاهی . [ ع َ ها ] (ع اِ) ج ِ عَلهی ̍. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ج ِ عَلهان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).