کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علنی
لغتنامه دهخدا
علنی . [ ع َ ل َ ] (از ع ، ص نسبی ، ق ) مأخوذ از عربی ِ عَلِن . عَلَن . آشکارا. آشکار. علناً.- علنی شدن ؛ ظاهر شدن . فاش شدن . آشکار شدن . رجوع به علنی شود.- علنی کردن ؛ ظاهر کردن . فاش کردن . اظهار کردن . آشکار کردن . رجوع به علنی شود.
-
واژههای همآوا
-
النی
لغتنامه دهخدا
النی . [ اَ ] (اِ) چوب بازوی در باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). چوب بازوی دروازه . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). و ظن غالب این است که ترکی باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
علناً
لغتنامه دهخدا
علناً. [ ع َ ل َ نَن ْ ] (ع ق ) بطور آشکارا و هویدا. (ناظم الاطباء). آشکار. آشکارا. علنی .
-
علی رؤوس الانام
لغتنامه دهخدا
علی رؤوس الانام . [ ع َ لا رُ ئو سِل ْ اَ ] (ع ق مرکب ) علنی . در ملأ عام . آشکارا.
-
علی الرؤوس
لغتنامه دهخدا
علی الرؤوس . [ ع َ لَرْ رُ ] (ع ق مرکب ) بر سرها. بطور علنی و آشکار.
-
اعلان کردن
لغتنامه دهخدا
اعلان کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) علنی کردن . آشکارا کردن . ظاهر کردن . اعلام کردن . اظهار کردن . آگهی کردن .
-
راست و روشن
لغتنامه دهخدا
راست و روشن . [ ت ُ رَ ش َ ] (ترکیب عطفی ، صفت مرکب ) آشکار. علنی . بی پروا : همه را راست روشن ازکم و بیش راست و روشن ستد برشوت خویش . نظامی .و رجوع به راست راست شود.
-
دردر
لغتنامه دهخدا
دردر. [ دُ دُ ] (اِ صوت ) حکایت صوت ذوات النفخ . حکایت صوت سرنا. نام آواز سرنا. آواز سورنای و جز آن . (یادداشت مرحوم دهخدا).- دردر کردن ؛ به همه گفتن . افشا کردن . علنی کردن . چیزی راکه افشای آن نیکو نیست همه جا و به همه کس گفتن . (یادداشت مرحوم دهخ...
-
دمونستراسیون
لغتنامه دهخدا
دمونستراسیون . [ دِ مُن ْ سیُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) عرضه داشتن حقیقت و درستی یک پیشنهاد. || شرح و بیان تجربیات حاصل از علم و جز آن . || ابراز احساسات و مقاصد دسته جمعی بطور علنی . تظاهرات خیابانی بطور دسته جمعی و در حال حرکت . || مانورهای نظامی بدانسان...
-
آفتابی
لغتنامه دهخدا
آفتابی . (ص نسبی ، اِ) منسوب به آفتاب . شمسی . || در آفتاب پرورده . در آفتاب بقوام آمده .- گل قند آفتابی ؛ گلقند آفتاب پرورد. مجازاً، لب معشوق :گلقند آفتابی تو درهمی بچند؟ || به آفتاب خشک شده : کشمش آفتابی .- آفتابی شدن ؛ سخت آشکار و علنی شدن ، و ب...
-
واجار کردن
لغتنامه دهخدا
واجار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یعنی به همه گفتن (شاید از پهلوی باشد). بازاری کردن (در تداول عامه خاصه زنان ). به همه گفتن . علنی کردن . فاش کردن . به آواز بلند به گوشها رسانیدن . منادی کردن . باآواز بلند به همه گفتن . آشکار کردن . به آواز بلند خب...
-
راست راست
لغتنامه دهخدا
راست راست . (ق مرکب ) دور از خمیدگی . نهایت مستقیم و آخته . بی کجی . || در تداول عامه بی پروا، بی اعتنا، آشکار، علنی . و در ترکیبات زیر بدین معانی آید:- راست راست رفتن و برگشتن ؛ برای انجام دادن کاری سرسری و بدون دقت و اعتنا رفتن و بی نتیجه برگشتن ....
-
ملا
لغتنامه دهخدا
ملا. [ م َ ] (از ع ، ص ) پر : خانه تهی ز چیز و ملا از خورندگان آبی به ریق می خورد از ناودان برف . کمال الدین اسماعیل .- ملا شدن ؛ پر شدن : دل ز افتعال اهل زمانه ملا شدم ز ایشان به قول و فعل ازیرا جدا شدم . ناصرخسرو.روحانیان مثلث عطری بساختندوز عطرها...