کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علم و کلام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علم بردن
لغتنامه دهخدا
علم بردن . [ ع َ ل َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) حمل علم . نقل علم از جائی به جای دیگر. || رجوع به علم بستن شود. (از آنندراج ).
-
علم بستن
لغتنامه دهخدا
علم بستن . [ ع َ ل َ ب َ ت َ ] (مص مرکب )کنایه از نصب کردن علم است . (آنندراج ) : ز زیر چتر سیاه آید آفتاب بلندعلم به کنگر نیلی حصار بربندد.میرخسرو (از آنندراج ).
-
علم غیبی
لغتنامه دهخدا
علم غیبی . [ ع ِ م ِ غ َ / غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به علم غیب شود: علم غیبی نمیداند بجز پروردگار.
-
علم نمودن
لغتنامه دهخدا
علم نمودن . [ ع َ ل َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) علم کردن . آماده کردن . || برافراشتن . || بادبان کشیدن . (ناظم الاطباء). رجوع به علم کردن شود.
-
علم آباد
لغتنامه دهخدا
علم آباد. [ ع ِ ] (اِخ ) دهی است کوچک ازدهستان نگار بخش مشیز شهرستان سیرجان واقع در 30 هزارگزی جنوب مشیز، در سر راه فرعی بافت به نگار. دارای 35 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
علم السعد
لغتنامه دهخدا
علم السعد. [ ع َ ل َ مُس ْ س َ ] (اِخ )نام یکی از دو کوه واقع در یک روز راه دومة (دیگری :رجوج ) این دو کوه بهم متصلند. (از معجم البلدان ).
-
علم شنگه
لغتنامه دهخدا
علم شنگه . [ ع َ ل َ ش َ گ َ / گ ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به الم شنگه شود.
-
اژدهای علم
لغتنامه دهخدا
اژدهای علم . [ اَ دَ ی ِ ع َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اژدهای رایت . صورت اژدها که بر علم نقش کنند. (رشیدی ) : اژدهای علم عزم ورا بهر عدوعقرب از پیش روان ، نیش اجل در دنبال . سلمان ساوجی .رجوع به اژدها شود.
-
علم بنی الصادر
لغتنامه دهخدا
علم بنی الصادر. [ ع َ ل َ م ُ ب َ نِص ْ صا دِ ] (اِخ ) کوهی است روبروی قیروان در مقابل حاجر. (از معجم البلدان ).
-
علم الدین برزانی
لغتنامه دهخدا
علم الدین برزانی . [ ع َ ل َ مُدْ دی ن ِ ب َ ] (اِخ ) ابوالقاسم بن محمدبن یوسف ، مشهور به حافظ کبیر. او را کتابی است مفصل در علم حدیث در بیست مجلد. وی در سال 739 هَ . ق . وفات کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 265). مؤلف کشف الظنون بنام «علم الدین حا...
-
علم الدین بغدادی
لغتنامه دهخدا
علم الدین بغدادی . [ ع َ ل َ مُدْ دی ن ِ ب َ ] (اِخ ) علی بن اسماعیل بغدادی جوهری ، معروف به رکاب سالار. رجوع به علم الدین جوهری شود.
-
علم الدین بلقینی
لغتنامه دهخدا
علم الدین بلقینی . [ ع َ ل َ مُدْ دی ن ِ ب ُ ] (اِخ )صالح بن عمر. قاضی شافعی . رجوع به صالح بن عمر شود.
-
علم الدین حافظ
لغتنامه دهخدا
علم الدین حافظ. [ع َ ل َ مُدْ دی ن ِ ف ِ ] (اِخ ) عبدالکریم بن علی بن عمرشافعی انصاری عراقی . رجوع به علم الدین عراقی شود.
-
علم الدین رازی
لغتنامه دهخدا
علم الدین رازی . [ ع َ ل َ مُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) علی بن حمزةبن علی بن طلحةبن علی . رجوع به علی بن ... شود.
-
علم الدین مصری
لغتنامه دهخدا
علم الدین مصری . [ ع َ ل َ مُدْ دی ن ِ م ِ ] (اِخ ) علی بن محمدبن عبدالصمدبن عبدالاحدبن عبدالغالب همدانی سخاوی . رجوع به علم الدین سخاوی شود.