کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
الة
لغتنامه دهخدا
الة. [ اِل ْ ل َ ] (ع اِ) هیئت نالندگی . (منتهی الارب ). نوعی از نالیدن . اَل ّ بمعنی نالیدن بیمار و بنای نوع از آن قیاساً اِلَّة است . || قرابت . ج ، اِلَل . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).
-
الة
لغتنامه دهخدا
الة. [ اُل ْ ل َ ] (ع اِ) ماشیه که چراگاه آن دور باشد. ج ، اُلَل . (منتهی الارب ). چارپایی که چراگاه آن دور است . (از اقرب الموارد).
-
الت
لغتنامه دهخدا
الت . [ اَ ] (ع اِ) بهتان . || (مص ) کم کردن حق کسی را. (منتهی الارب ). کم کردن . (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). || بازداشت و بازگردانیدن او را. (منتهی الارب ). بازداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || سوگند دادن کسی را. (من...
-
الط
لغتنامه دهخدا
الط. [ اَ ل َطط ](ع ص ) مرد دندان افتاده و کرم خورده دندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه دندانهای او افتاده باشد یا فروریخته و بیخ آن بر جای مانده باشد. (از اقرب الموارد). آنکه دندانش از بیخ افتاده باشد. (مهذب الاسماء).
-
الط
لغتنامه دهخدا
الط. [ اَ ل ُ ] (رومی ، اِ) بلغت رومی ریحانی است که او را سیسنبر گویند، و آن حشیشی باشد میان نعناع و پودینه ، فواق را نافع باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). سوسنبر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فرهنگ نظام ). در فهرست مخزن الادویه آمده : الط نمام است و نماما و ...
-
جستوجو در متن
-
حرف لین
لغتنامه دهخدا
حرف لین . [ ح َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف عله در حالتی که ساکن باشد. حرف مصوت . رجوع به حرف عله شود.
-
حروف جوفیه
لغتنامه دهخدا
حروف جوفیه . [ ح ُ ف ِ ج َ / جُو فی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حروف عله . رجوع به حرف عله شود.
-
حروف لینه
لغتنامه دهخدا
حروف لینه . [ ح ُ ف ِ ل َی ْ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حروف عله اگر ساکن باشد. رجوع به حرف عله شود.
-
قلة
لغتنامه دهخدا
قلة. [ ق َل ْ ل َ ] (ع مص ) برخاستن از بیماری یا از درویشی . (منتهی الارب ). النهضة من علة او فقر. (اقرب الموارد).
-
حرف جوفی
لغتنامه دهخدا
حرف جوفی . [ ح َ ف ِ ج َ / جُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف عله شود.
-
علات
لغتنامه دهخدا
علات . [ ع َل ْ لا ] (ع اِ) ج ِ عَلّة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).- بنوالعلات ؛ فرزندان مرد از مادران جداگانه . (ناظم الاطباء).
-
ذوالاربع
لغتنامه دهخدا
ذوالاربع. [ ذُل ْ اَ ب َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) اصطلاحی موسیقی است . || ناقص . یعنی کلمه ای که لام الفعل آن از حروف عله باشد.
-
حروف مصوته
لغتنامه دهخدا
حروف مصوته . [ ح ُ ف ِ م ُ ص َوْ وِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف مصوت و حرف عله شود.
-
لفیف
لغتنامه دهخدا
لفیف . [ ل َ ] (ع ص ، اِ) گروه مردم پراکنده از هر جای . قوله تعالی : و جئنا بکم لفیفاً (قرآن 104/17)؛ ای مجتمعین مختلطین من کل قبیلة. (منتهی الارب ). آنچه از قبائل مختلف به هم جمع آیند. آمیخته بیکدیگر. (ترجمان القرآن جرجانی ). انبوه و همه . یقال : جا...
-
غائیة
لغتنامه دهخدا
غائیة. [ ئی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث غائی .- علة غائیه ؛ علتی که معلول برای آن است و العلة الغائیة عندالمتکلمین مایکون المعلول لاجلها. (تاج العروس ). رجوع به علت غائی شود.