کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
الا
لغتنامه دهخدا
الا. [ اَل ْ لا ] (ع ق ) حرف تحضیض و مختص به جمله ٔ فعلیه ٔ خبریه است . (منتهی الارب ).
-
الا
لغتنامه دهخدا
الا. [ اِل ْ لا ] (ع حرف اضافه ) حرف استثنا بمعنی جز، مگر، بجز، غیر از : فشربوا منه الا قلیلاً. (قرآن 2 / 249). و همه خرگاههاست الا آنجا که نشست خاقان است . (حدود العالم ).بتدبیر ما کی شود نیک بدنگیرد ترا دست الاّ خرد. فردوسی .شاهی که نشد معروف الاّ ...
-
جستوجو در متن
-
علاء
لغتنامه دهخدا
علاء. [ ع َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به علاّ شود.
-
علاء
لغتنامه دهخدا
علاء. [ ع َ ] (ع اِمص ) بزرگواری . (دستوراللغة). بزرگوار شدن در شرف و بلندی و بزرگواری . (دستورالاخوان ). || برتری . (دستور اللغة). رجوع به علا شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) موضعی است به دیار بنی تمیم . (از متن اللغة). علا. (متن اللغة).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) موضعی است به دیار غطفان . (منتهی الارب ). علا. (معجم البلدان ) (متنن اللغة).
-
نیه
لغتنامه دهخدا
نیه . [ ن َی ْه ْ ] (ع مص ) بلند گردیدن و به شگفت آوردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): ناه نوهاً و نیهاً؛ ارتفع و علا. (متن اللغة).
-
دحجاب
لغتنامه دهخدا
دحجاب . [ دِ ] (ع اِ) آنچه برآمده باشد از زمین مانند حَرَّه (یعنی زمین سنگلاخ سوخته ). دحجبان . (از منتهی الارب ). ما علا من الارض کالحرة. (اقرب الموارد).
-
قتیری
لغتنامه دهخدا
قتیری . [ ق َ ری ی ] (اِخ ) حسن بن علا از محدثان است . وی از عبدالصمدبن حسان روایت کند و سلیمان بن اسرائیل خجندی از او روایت دارد. (انساب سمعانی ).
-
گرداب
لغتنامه دهخدا
گرداب . [ گ ِ ] (اِخ ) نام ایستگاه راه آهن از دهستان علا از بخش مرکزی شهرستان سمنان . سومین ایستگاه از سمنان به دامغان که در 50هزارگزی واقع است . سکنه ٔ آنجا همان کارمندان ایستگاه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
زید
لغتنامه دهخدا
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن حباب العکلی ، مکنی به ابی الحسین . از سفیان ثوری روایت کند و از وی محمدبن علا روایت آرد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ابوالحسین شود.
-
ذات التنانیر
لغتنامه دهخدا
ذات التنانیر. [ تُت ْ ت َ ] (اِخ ) عقبه ای است محاذی زباله و آن منزلی از منازل بربریة است . راعی گوید : فلمّا علا ذات التنانیر صوته تکشف من برق قلیل صواعقه .(المرصع) (معجم البلدان ).
-
طاهر باطنی
لغتنامه دهخدا
طاهر باطنی . [ هَِ رِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت است از کسی که آفریدگار عزّ و علا، مر او را از وساوس و خاطرات نفس و پیوند با اغیار، رهائی بخشوده باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به طاهرالباطن شود.
-
قاسم آباد
لغتنامه دهخدا
قاسم آباد. [ س ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان علا بخش مرکزی شهرستان سمنان . در 4هزارگزی سمنان . دارای 45 تن سکنه است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع ُ لا ] (اِخ ) چند چاه است به دیار کلاب . (منتهی الارب ). چاههایی است نزدیک حصا از دیار کلاب . (از معجم البلدان ). چاههایی به دیار بنی کلاب .(از متن اللغة). علا. (معجم البلدان ) (متن اللغة).