کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علان
لغتنامه دهخدا
علان . [ ع َل ْ لا ] (ع ص ) مرد نادان . (ناظم الاطباء) (ذیل اقرب الموارد).
-
علان
لغتنامه دهخدا
علان . [ ع َل ْ لا] (اِ) نخل بندی که از موم نخلها سازد. (حاشیه ٔ دیوان خاقانی چ عبدالرسولی ، از شرح خاقانی ) : بلی نخل خرمای مریم بخنددبر آن نخل مومین که علان نماید.خاقانی .
-
علان
لغتنامه دهخدا
علان . [ ع ِ ] (اِخ ) قلعه ای است نزدیک صنعاء یمن . (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
علان
لغتنامه دهخدا
علان . [ ع ِ ] (ع مص ) با هم آشکاراو هویدا نمودن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). معالنة. (منتهی الارب ). || اظهار ساختن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اظهار کردن . (ناظم الاطباء).
-
علان
لغتنامه دهخدا
علان . [ ع ِل ْ لا ] (اِخ ) نام مردی درستکار و صناع . (غیاث اللغات ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
واژههای مشابه
-
علان شعوبی
لغتنامه دهخدا
علان شعوبی . [ ع َل ْ لا ن ِ ش ُ ] (اِخ ) علان ورّاق . وی اصلاً ایرانی است . راویه و عارف به انساب و مثالب و منافرات بود. وی از خواص برامکه بوده و ناسخ بیت الحکمة برای رشید و مأمون و برامکه است . او راست : کتاب المیدان ، در مثالب عرب و هتک و تفضیح آ...
-
علان کلینی
لغتنامه دهخدا
علان کلینی . [ ع َل ْ لا ن ِ ک ُ ل َ ] (ا خ ) علی بن محمدبن ابراهیم بن علان ، مکنی به ابوالحسن . از محدثین امامیه ٔ زمان غیبت صغری . وی دائی محمدبن یعقوب کلینی است . او راست : اخبار القائم (ع ). (از ریحانة الادب ج 3 ص 115).
-
علان وراق
لغتنامه دهخدا
علان وراق . [ ع َل ْ لا ن ِ وَرْ را ] (اِخ ) رجوع به علان شعوبی شود.
-
ابن علان
لغتنامه دهخدا
ابن علان . [ اِ ن ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) شهاب الدین احمد، عم علی بن محمد علان .
-
ابن علان
لغتنامه دهخدا
ابن علان . [اِ ن ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) علی بن محمد علان بن ابراهیم بن محمد علان صدیقی فسائی شیرازی . یکی از اجداد او امام الدین علی بن مبارکشاه از مردم فسا ساکن شیراز و عالمی معروف بوده . ابن علان صاحب ترجمه بمکه ٔ معظمه بزاد و تا آخر عمر بدانجا بزیست...
-
واژههای همآوا
-
آلان
لغتنامه دهخدا
آلان . (اِخ ) نام مملکت و قومی به نزدیکی ارمینیه مشتمل بر قراء کثیره . یاقوت گوید این کشور مجاور دربند است در جبال قفقاز و لقب پادشاه آنجا کنداج است و میان این مملکت و جبال قفقاز قلعه و پلی است بزرگ و قلعه را باب اللان نامند و تا تفلیس چندین روزه راه...
-
الاَّن
لغتنامه دهخدا
الاَّن . [ اَل ْ آ ] (ع ق ) اکنون . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنفاً. (مهذب الاسماء) (ربنجنی ). کنون . اینک . آنفاً. رجوع به آن شود.
-
الان
لغتنامه دهخدا
الان . [ اَ ] (اِخ ) مشرق و جنوب وی سریر است و مغرب وی روم است و شمال وی دریای کرز و بخاک خزرانست و این ناحیتی است اندر شکستگیها و کوهها و جائی بانعمت و ملکشان ترساست و ایشان را هزار ده است بزرگ و اندر میان ایشان مردمانی اند ترسا و مردمانی بت پرستند ...