کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علابی
لغتنامه دهخدا
علابی . [ ع َ بی ی ] (ع اِ) سرب ، و یا جنسی از آن . (قطرالمحیط). ج ِ علباء است بمعنی شتر، و برخلاف آنچه برخی پندارند بر سرب اطلاق نمیشود. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
علباء
لغتنامه دهخدا
علباء. [ ع َ ] (ع اِ) پی گردن . (منتهی الارب ). ج ، عَلابی .
-
علباء
لغتنامه دهخدا
علباء. [ ع ِ ] (ع مص ) سوراخ کردن گردن بنده . || نمایان شدن پی گردن شخص بواسطه ٔ کلانسالی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِ) پی زردرنگ گردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤنث است ، و گاهی مذکر بکار میرود. (از اقرب الموارد). ج ، عَلابی...
-
رصاص
لغتنامه دهخدا
رصاص . [ رَ ] (ع اِ) ارزیز، یعنی قلعی ، که به هندی رانگ گویند. (غیاث اللغات ). ارزیز، و عامه آن را به کسر تلفظ کنند و آن دو است : سیاه که سرب و ابار باشد و سپید که قلعی و قصدیر بود. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). قلعی . ارزیز. کفشیر. رص...
-
ارزیز
لغتنامه دهخدا
ارزیز. [ اَ ] (اِ) نوعی از معدنیات باشد سپیدرنگ . (صحاح الفرس ). قلعی . (حبیش تفلیسی ). قلعی باشد و بعربی رصاص خوانند. گویند اگر قدری از آنرا تنک کرده بر کمر بندند منع احتلام کند. (برهان ). آنرا بهندی رانکا گویند. (آنندراج ). قلعی که آنرابهندی رانگ گ...