کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علائی
لغتنامه دهخدا
علائی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محیی الدین (محب ) شیرازی شریف . او راست : دستورالوزراء به ترکی ، که آن را برای وزیر مصطفی ، وزیر سلطان سلیم ثانی در 966 هَ . ق . تألیف کرده است . و نتیجةالسلوک به ترکی ، که ترجمه ای است از التبر المسبوک فی نصائح الملوک غزا...
-
علائی
لغتنامه دهخدا
علائی . [ ع َ ] (اِخ ) خلیل بن کیکلدی حافظ شافعی اشعری ، ملقب به صلاح الدین . ازاکابر فقهای شافعی قرن هشتم هجری و فقیه ، مفسر، متکلم ، ادیب ، شاعر، و در عهد خود در علم حدیث منفرد بوده . از تالیفات اوست : 1- الاشباه النظائر. 2- تنقیح الفهوم فی صبغ الع...
-
علائی
لغتنامه دهخدا
علائی . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 48 هزارگزی باختر کوهدشت و 48 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت . ناحیه ای است تپه ماهور. هوای آن معتدل و مالاریائی . دارای 120 تن سکنه . آب آن از چشمه ٔ ع...
-
واژههای مشابه
-
علی علائی
لغتنامه دهخدا
علی علائی . [ ع َ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد. ملقب به علاءالدین . رجوع به علی شیرازی (ابن محمد...) شود.
-
زاویه ٔ علائی
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ علائی . [ ی َ ی ِ ع َ ئی ی ] (اِخ ) از مدرسهای واقع در صحن جامع عتیق و منسوب است بعلاءالدین ضریر. (از خطط مقریزی ج 4 ص 20 و 21). رجوع به زاویه شود.
-
خفی علائی
لغتنامه دهخدا
خفی علائی . [ خ ُف ْ فی ی ِ ع َ ] (اِخ ) نام کتاب مختصریست در طب که صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی برای سلطان علاءالدوله نوشت . (یادداشت بخط مؤلف ). در حواشی چهارمقاله ٔ عروضی ص 71 آمده است : کتابی است مختصر در طب بزبان پارسی تألیف زین الدین اسماعیل بن ال...
-
حافظ علائی
لغتنامه دهخدا
حافظ علائی . [ ف ِ ع َ ] (اِخ ) ابوسعید. او راست :وشی المعلم . رجوع به کشف الظنون چ 1 ج 2 ص 635 شود.
-
جستوجو در متن
-
حافظ
لغتنامه دهخدا
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) ابوسعید علائی . رجوع به حافظ علائی و حافظ خرگوش ابوسعید و عثمان بن سکن بغدادی (حافظ ابوسعید) شود.
-
کجایی
لغتنامه دهخدا
کجایی . [ ک ُ ] (حامص ) کجا بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || اَین َ. (فرهنگ فارسی معین ) : یکی اضافت و یکی کجایی که به تازی اَین َ گویند. (دانشنامه ٔ علائی ص 85).
-
زامار
لغتنامه دهخدا
زامار. (اِ) زامور را زامار نیز خوانند. (نزهت نامه علائی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مجلس ). و رجوع به زامور شود.
-
بی میانجی
لغتنامه دهخدا
بی میانجی . (ص مرکب ) (از: بی + میان + جی ) بی واسطه . (دانشنامه ٔ علائی ص 124). مقابل میانجی .
-
طبیعیات
لغتنامه دهخدا
طبیعیات . [ طَ عی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ طبیعی . علم طبیعیات . و او علم چیزهاست که به حس تعلق دارد، و اندر جنبش و گردشند. (دانشنامه ٔ علائی ).
-
نامتفق
لغتنامه دهخدا
نامتفق . [ م ُت ْ ت َ ف ِ ] (ص مرکب ) غیرمتفق . متنافر. (دانشنامه ٔ علائی ، کتاب موسیقی ص 358 از مقدمه ٔ لغت نامه ).