کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقیده ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عقیدة
لغتنامه دهخدا
عقیدة. [ ع َدَ ] (ع اِ) عقیدةالرجل ؛ دین و مذهب مرد که اعتقاد آن دارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گویند له عقیدة حسنة؛ یعنی او راست دینی سالم و بیرون از شک . وعقائد را چیزهایی دانند که نفس اعتقاد در آن قصد شده باشد بدون عمل . عقیدت . عقیده . و...
-
عقیده داشتن
لغتنامه دهخدا
عقیده داشتن . [ ع َ دَ / دِ ت َ ] (مص مرکب ) انگاشتن . باور داشتن . معتقد بودن . رجوع به عقیده شود.
-
عقیده مند
لغتنامه دهخدا
عقیده مند. [ ع َ دَ / دِم َ ] (ص مرکب ) صاحب عقیده . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
هم عقیده
لغتنامه دهخدا
هم عقیده . [ هََ ع َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) دو تن که درباره ٔ امری دارای یک نظر و عقیده باشند.
-
بی عقیده
لغتنامه دهخدا
بی عقیده . [ ع َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) (از: بی + عقیده ) بدون عقیده . غیرمعتقد. که پای بند به معتقداتی نیست . رجوع به عقیده و عقیدت شود.
-
خوش عقیده
لغتنامه دهخدا
خوش عقیده . [ خوَش ْ / خُش ْ ع َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) با عقیده ٔ خوب .
-
جستوجو در متن
-
اجریا
لغتنامه دهخدا
اجریا. [ اِ ری یا ] (اِخ ) برحسب عقیده ٔ رومیان قدیم اجریا نام پری است موکل چشمه ها و گویند او در حوالی روم در مغاره ای نزدیک چشمه ای اقامت دارد.
-
خرافی
لغتنامه دهخدا
خرافی . [خ ُ ] (ص نسبی ) وهمی . منسوب به خرافه . موهوم . نیش غولی . انیاب اغوالی . افسانه ای . (یادداشت به خط مؤلف ).- کلام خرافی ؛ کلام باطل و بی اساس .- عقیده ٔ خرافی ؛ عقیده باطل و بی بنیان .
-
نهفته گوی
لغتنامه دهخدا
نهفته گوی . [ ن ُ / ن ِ / ن َ هَُ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) رازگوی . غیب دان : بشر گفت ای نهفته گوی جهان هر کسی را عقیده ای است نهان .نظامی .
-
دعایة
لغتنامه دهخدا
دعایة. [ دِ ی َ ] (ع اِمص ) در اصطلاح امروزین عرب زبانان ، تبلیغ کردن برای کسی یاحزبی یا عقیده ای و غیره ، و از آن جمله است «وزارة الدعایة» و «دائرة الدعایة». تبلیغات . (از المنجد).
-
جراباد
لغتنامه دهخدا
جراباد. [ ج ُ ] (اِخ ) به عقیده ٔ صاحب معجم البلدان معرب کراباد است و آن قصبه ای است نزدیک مرو. (مرآت البلدان ج 4 ص 215). رجوع بجراباذ شود.
-
محدثة
لغتنامه دهخدا
محدثة. [ م ُ ح َدْ دِ ث َ ] (اِخ ) فرقه ای از مرجئه و اصحاب حدیث که به امامت امام موسی کاظم و امام رضا قائل شده و این عقیده را فقط برای پیشرفت کار دین و از راه تصنع اختیار کرده بودند و پس از رحلت امام هشتم به عقیده ٔ خود برگشتند (فرق ص 73) (خاندان نو...
-
ارتدکس
لغتنامه دهخدا
ارتدکس . [ اُ ت ُ دُ] (فرانسوی ، ص ، اِ) (از مزید مقدم یونانی اُرْت ُ، بمعنی راست + کلمه ٔ یونانی دُکسا، بمعنی عقیده ) عقیده ٔ مذهبی که آن را حق و برحقانیت گرفته باشند. || راست دین . حنیف .- کنیسه ٔ ارتدکس ؛ عنوان رسمی کلیسای روس .- مذهب ارتدکس ؛ ش...
-
مادیون
لغتنامه دهخدا
مادیون . [ مادْ دی یو ] (ع اِ) ج ِ مادی ، در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند). (فرهنگ فارسی معین ). پیروان عقیده ای که ماده را اصل و اساس جهان آفرینش می داند . و رجوع به مادی شود.