کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عقول
لغتنامه دهخدا
عقول . [ ع َ ] (ع ص ) خردمند و فهم کننده چیزی را. (منتهی الارب ). درک کننده و دریابنده امور را. (از اقرب الموارد). || داروی قابض . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر دارو که شکم ببندد. داروی که شکم فروبندد. ج ، عَقولات . (یادداشت مرحوم دهخدا). و هو...
-
عقول
لغتنامه دهخدا
عقول . [ ع ُ ] (ع مص ) بر کوه برآمدن آهو و پناه جستن به آن . عَقل . و رجوع به عقل شود. || پناه جستن به کسی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به عَقل شود.
-
عقول
لغتنامه دهخدا
عقول . [ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَقل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). خردها. دانشها. هوشها. رجوع به عقل شود : گفتم محاط باشد معقول عین اوگفتا بر او محیط نباشد عقول اگر. ناصرخسرو.لفظی ز تو وز عقول یک خیل رمزی ز تو وز فحول یک رم . خاقانی .عقول حکایت آن معقول ...
-
واژههای مشابه
-
عقول اولی
لغتنامه دهخدا
عقول اولی . [ ع ُ ل ِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از عقول عشره که حق تعالی اول از همه عالم آن ده فرشتگان را پیدا ساخت ، و این قول حکمای هند است . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). رجوع به عقول عشرة شود : ترا شرایط تقدیم جمع باد چنان که ابتدا به...
-
عقول عشرة
لغتنامه دهخدا
عقول عشرة. [ ع ُ ل ِ ع َ ش َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) عقلهای دهگانه . ده فرشتگان ، چه نزد اکثر حکماهمگی ده فرشته اند، که اول حق تعالی یک فرشته پیدا کرد، و پس آن فرشته یک فرشته ٔ دیگر و یک آسمان پیدا کرد، و بعد فرشته ٔ دوم یک فرشته و یک آسمان پیدا ...
-
ناقص عقول
لغتنامه دهخدا
ناقص عقول . [ ق ِ ع ُ ] (ص مرکب ) ناقص عقل : که پیش صنم پیر ناقص عقول بسی گفت و قولش نیامد قبول . سعدی .رجوع به ناقص عقل شود.
-
واژههای همآوا
-
آغول
لغتنامه دهخدا
آغول . (اِ) آغل . زاغه . || چشم آغول ؛ چشم آغیل .
-
اغول
لغتنامه دهخدا
اغول . [ ] (اِخ ) بایدو.... پسر طرغای و نواده ٔ هلاکو که بر بغداد و عراق حکومت داشت و بمخالفت با گیخاتو قیام کرد و سرانجام لشکریان گیخاتو را شکست داد و خود او فراری و کشته شد. (از تاریخ مغول عباس اقبال ص 251).
-
اغول
لغتنامه دهخدا
اغول . [ اَ ] (اِمص )بگوشه ٔ چشم نگریستن . (انجمن آرای ناصری ). از روی خشم و غضب بگوشه ٔ چشم نگریستن باشد. (آنندراج ). از روی خشم و قهر بگوشه ٔ چشم نگریستن باشد. (برهان ). نگریستن از روی خشم و قهر بگوشه ٔ چشم . آغول . (ناظم الاطباء). و رجوع شود به آغ...
-
اغول
لغتنامه دهخدا
اغول . [ اَ وَ ] (ع ص ) عیش اغول ؛ زندگانی باناز ونعم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زندگانی آسان و فراخ . (از اقرب الموارد). یقال : هو فی عیش اغول ؛ او در عیشی فراخ است . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || ختنه ناکرده . ج ، غول . (مهذب الاسماء نسخه ٔ ...
-
جستوجو در متن
-
عقولات
لغتنامه دهخدا
عقولات . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَقول . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عَقول شود.
-
بنایان افلاک
لغتنامه دهخدا
بنایان افلاک . [ ب َن ْ نا ن ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عقول عشره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به عقل و عقول عشرة شود.