کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقار کوهان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عقار کوهان
لغتنامه دهخدا
عقار کوهان . [ ع ُ رِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دوائی است ، آن را به لفظ دیگر عاقرقرحا خوانند و به عربی عودالفرج گویند. عقرکوهان . (برهان ) (آنندراج ). عاقرقرحا. (الفاظ الادویة) (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رأس کهن .
-
واژههای مشابه
-
عقار آدم
لغتنامه دهخدا
عقار آدم . [ ع ُ رِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نباتی باشد دوائی سفید و به زردی مایل ، گویند بیخ درخت انار صحرائی است . ضماد کردن آن کوفتگی و شکستگی را نافع است و تخم آن قوت باه دهد. (برهان ) (آنندراج ). مغاث . (الفاظ الادویة) (اختیارات بدیعی ).
-
جستوجو در متن
-
آککرا
لغتنامه دهخدا
آککرا. [ ک ِک ْ ] (اِ) عاقرقرحا. عقار کوهان . فوریون . عقر کوهن . تاغندست . قدم اسکندر. کژترخون . کج طرخون . کلیکان . طرخون رومی . رجوع به عاقرقرحا شود.