کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عفوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عفوق
لغتنامه دهخدا
عفوق . [ ع ُ ] (ع مص ) پریشان و متفرق شدن شتران در چراگاه بعد گذاشتن در آن و بر سر خود رفتن آنها. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَفق . رجوع به عفق شود.
-
واژههای همآوا
-
افوغ
لغتنامه دهخدا
افوغ . [ اَف ْ وَ ] (ع ص ) مرد سطبردهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
افوق
لغتنامه دهخدا
افوق . [ اَف ْ وَ ] (ع ص ) تیر شکسته پیکان . (ناظم الاطباء). تیر شکسته سوفار. (آنندراج ) (منتهی الارب ). سر سوفار شکسته . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). تیر که جای زه آن بشکسته است . (یادداشت مؤلف ). و فی المثل : رجع فلان بافوق ناصل ؛ ای بسهم منکسر لا ...
-
جستوجو در متن
-
عفق
لغتنامه دهخدا
عفق . [ ع َ ] (ع مص ) غائب گردیدن بر سر خود سپس آن بازآمدن . (از منتهی الارب ). غایب شدن . (از اقرب الموارد). || بسیار زدن کسی را به تازیانه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).به تازیانه زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || عصا زدن . (تاج المصادر بیهقی ...