کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عظیمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عظیمی
لغتنامه دهخدا
عظیمی . [ ع َ ] (اِخ ) (483 - 556 هَ .ق .) محمدبن علی بن محمدبن احمدبن نزار تنوخی جلی ، مکنی به ابوعبداﷲ ومشهور به عظیمی . از فاضلان حلب و مدرسان آنجا بود. وبا ابن عساکر و سمعانی صحبتی داشت . او راست : تاریخ العظیمی ، که ابن خلکان از آن استفاده کرده ...
-
عظیمی
لغتنامه دهخدا
عظیمی . [ ع َ ] (حامص ) عظیم بودن .بزرگ بودن . || کلانی . || بسیاری . || عظیم بودن نبض : از بهر آنکه طبیعت جویان مراد باشد و نبض هم بدین سبب میل به عظیمی دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به عظیم شود.
-
جستوجو در متن
-
هاب
لغتنامه دهخدا
هاب . [ ب ُ ] (اِخ ) قلعه ٔ عظیمی است از عواصم . (از معجم البلدان ).
-
راید
لغتنامه دهخدا
راید. [ ی ِ ] (اِخ ) رائد. محله ٔ عظیمی است در فسطاط مصر. (از معجم البلدان ).
-
فارص
لغتنامه دهخدا
فارص . [ رِ ] (اِخ ) او فارص بن یهودا و توأم زارح است و او پدر خانواده ٔ عظیمی میباشد که آنها را فارصیان گویند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
سنجه
لغتنامه دهخدا
سنجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) نام رودی است که پل عظیمی بر آن بسته شده است . (از معجم البلدان ). رجوع به نزهة القلوب ص 168 و 209 شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن علی عظیمی . رجوع به محمد... شود.
-
باب الفردوس
لغتنامه دهخدا
باب الفردوس . [ بُل ْ ف ِ دَ ] (اِخ ) درب خانه ٔ عظیمی است در دارالخلافه ٔ بغداد. (معجم البلدان ).
-
جرماز
لغتنامه دهخدا
جرماز. [ ج ِ ] (اِخ ) نام بناء عظیمی است نزدیک ابیض مدائن که امروز اثری از آن بر جای نمانده است . (از معجم البلدان ) (از تاج العروس ).
-
آدرین
لغتنامه دهخدا
آدرین . [ ی َ ] (اِخ ) آدریانوس . نام عظیمی از عظماء روم متولد در 76 م . وی پسرخوانده ٔ تراژان بود و چون تراژان بمرد جانشین او گردیده (117 - 138 م .). و بصنعت و ادبیات شوقی وافی داشت و قلاع و استحکامات بسیار در حدود مملکت برآورد.
-
سنجه
لغتنامه دهخدا
سنجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) نام اولکایی و ملکی است و در آنجا رودخانه ٔ عظیمی است ، گویند پلی بر آن رودخانه بسته اند از یک طاق . (برهان ). شهرکی است بشام ، خرم و به نزدیک وی پلی است که اندر همه ٔ جهان ازآن نیکوتر و از آن عجب تر پل نیست . (حدود العالم ).
-
ماذروستان
لغتنامه دهخدا
ماذروستان . [ ذَ ] (اِخ ) جایی است در طریق خراسان از بغداد بردو منزلی حلوان به طرف همدان و از اینجا تامرج القلعه یک منزل است . در این جا ایوان عظیمی مشاهده می شودو آثار بوستان ویرانی پیداست . (از معجم البلدان ).
-
اسلوتسک
لغتنامه دهخدا
اسلوتسک . [ اِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز قضایی است در ایالت مینسک روسیه ، بر کنار جوئی موسوم بهمین اسم . در جوار این قصبه در زمان سیکزیمند اول بین له ها و تاتارهای کریمه سه بار جنگ عظیمی رخ داده است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
افراهمام
لغتنامه دهخدا
افراهمام .[ ] (اِخ ) دهی است از مازندران نزدیک به کردمحله . در سفرنامه ٔ مازندران رابینو آمده : در افراهمام درخت چنار عظیمی بوضع باشکوهی بر بالای تپه واقع است . و رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو و ترجمه ٔ آن شود.