کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عطون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عطون
لغتنامه دهخدا
عطون . [ ع َ ] (ع ص ) شتر خوابیده در عَطَن .تذکیر و تأنیث در آن یکسان است . (از منتهی الارب ).
-
عطون
لغتنامه دهخدا
عطون . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاطِن . (اقرب الموارد). رجوع به عاطن شود. || ج ِ عاطنة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عاطنة شود. || قوم عطون ؛ قوم که شتران را بر «عطن » فرود آورند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
عطون
لغتنامه دهخدا
عطون . [ ع ُ ] (ع مص ) سیراب گردیده فروخفتن شتران در «عطن ». (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بخفتن شتر در کنار آب . (المصادر زوزنی ). سیر آب خوردن شتر و بر لب آب فروخفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || به عطن بازگشتن شتر ماده بعد خوردن آب و باز بر آب...
-
واژههای همآوا
-
عتون
لغتنامه دهخدا
عتون . [ ع َ ] (ع ص ) توانا. (منتهی الارب ).
-
آتون
لغتنامه دهخدا
آتون . (اِ) کدبانویی که دخترکان را تعلیم خواندن و دوختن دهد. معلمه . || مشیمه . زهدان . بچه دان .
-
اتون
لغتنامه دهخدا
اتون . [ اَت ْ تو / اَ ] (معرب ، اِ) (معرب از فارسی ) تون . گلخن . آتون . (زمخشری ). گلخن گرمابه . || تنور گچ پز و نان پز. کوره ٔ آهک پزان . || آتشدان آهنین . || الأتون ...یستعار لما یطبخ فیه الاَّجر و یقال له بالفارسیة خمدان و تونق و اشوزن . (المغر...
-
اتون
لغتنامه دهخدا
اتون . [ اُ ] (ع مص ) اَتن . مقیم شدن . || ثابت شدن بجائی .
-
جستوجو در متن
-
عطان
لغتنامه دهخدا
عطان . [ ع ُطْ طا ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاطِن . (اقرب الموارد). رجوع به عاطن شود. || قوم عطان ؛ قوم که شتران را بر «عطن » فرود آورند. (منتهی الارب ). قومی که در اعطان و مأواهای شتران فرود آیند. (از اقرب الموارد). عُطون . عَطَنة. و رجوع به عطون و عطنة شود...
-
املاح
لغتنامه دهخدا
املاح . [ اِ ] (ع مص ) به آب شور فرود آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شور گردیدن آب بعد از آنکه شیرین باشد. (منتهی الارب ). شور گردیدن آب شیرین . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آب شور خورانیدن...