کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عطریه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عطریة
لغتنامه دهخدا
عطریة. [ ع ِ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث عِطری . خوشبو. ج ، عطریّات . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عطریات شود. || (اِمص ) خوشبویی : و له رائحة فیها عطریة. (ابن البیطار).
-
واژههای همآوا
-
اطریح
لغتنامه دهخدا
اطریح . [ اِ ] (ع ص ) دراز کج در یکی از دو نیم آن . (از اقرب الموارد). || سنام اطریح ؛ کوهان دراز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). کوهان دراز. (مهذب الاسماء) (آنندراج ).
-
اطریه
لغتنامه دهخدا
اطریه . [ اَ ری ی َ ] (اِخ ) نام یکی ازنواحی اندلس . رجوع به حلل السندسیة ج 2 ص 41 شود.
-
جستوجو در متن
-
شهپرون
لغتنامه دهخدا
شهپرون . [ ش َ پ َ ] (اِ) به سریانی عطریه است . (از فهرست مخزن الادویه ).
-
عطریات
لغتنامه دهخدا
عطریات . [ ع ِ ری یا ] (ع اِ مرکب ) ج ِ عطریة. بویهای خوش . خوشبویها. (ناظم الاطباء). مشک ، عنبر، عبیر، غالیه ، کافور، ند، مشک ، زباد و گلاب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به عطریة شود.
-
نهما
لغتنامه دهخدا
نهما. [ ] (اِ) اسم نبطی درخت کوهی است ، ساقش مربع و بقدر قامتی با زغبی مایل به زردی و شکوفه ٔ بعضی مایل به سفیدی و از بعضی مایل به سرخی و عمق و میان تهی و با عطریه و برگ بعضی مستدیر و از بعضی دراز و بی ثمر. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به تذکره ٔ ...
-
ماسقودون
لغتنامه دهخدا
ماسقودون . (اِ) دوای هندی است گیاه اوشبیه به ریحان و برگش مانند برگ مورد و مایل به تدویر و در رایحه مانند سنبل هندی و گل او شبیه به یاسمین گرم و خشک و لطیف تر از یاسمین و برگ او را جهت عطریه داخل روغنها می کنند و در جمیع افعال قریب به سنبل است . (تحف...
-
قاقلة
لغتنامه دهخدا
قاقلة. [ ق ُ ل َ ] (معرب ، اِ) به یونانی قطیداوس و به سریانی شرفیون و شوشما و به فرنگی کرده موم و به فارسی هیل و به عربی هال و به هندی الایچی نامند، و آن از جمله ٔ افادیه ٔ عطریه است و ثمری است هندی و دو نوع میباشد کبیرو صغیر، کبیر را قاقله ٔ کبار نا...
-
افاویه
لغتنامه دهخدا
افاویه . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَفواه ، جج ِ فوه ، بمعنی دهان و دندان و دیگ افزار و بوی افزار که از آن خوشبوی را نیکو نمایند و رنگ شکوفه وگونه ٔ آن و صنف هر چیز و گونه ٔ آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به افواه و فوه شود. ||...
-
ارمال
لغتنامه دهخدا
ارمال . [ اَ ] (اِ) چوبی است که بدارچین سیاه ماند و بوی خوش دارد و منبت او یمن است . (مؤید الفضلاء). بلغت یمنی چوبی است شبیه بقرفه در غایت خوشبوئی و قرفه چوبی است شبیه بدارچین و خوردن آن درد چشم را نافع است و به این معنی بجای لام کاف هم بنظر آمده اس...
-
برنجاسف
لغتنامه دهخدا
برنجاسف . [ ب ِ رِ س َ ] (معرب ، اِ) معرب برنجاسپ که گیاه بوی مادران باشد. (از برهان ). حبق الراعی . (از منتهی الارب ). قیصوم است و از اسفرمهاست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی : قراباذین ). به عربی قیصوم و به فارسی برتراسک و بوی مادران که قسمی از افسنتین است ...
-
خولنجان
لغتنامه دهخدا
خولنجان . [ ل َ ] (اِ) خاولنجان . خسرودارو. قره قاف . (یادداشت بخط مؤلف ) (از برهان قاطع). بیخی است سرخ تیره رنگ و پرگره و تندطعم و لذید و با اندک عطریه و از هند و روم خیزد و گویند از آشیان باز و در سواحل دریا برمی آرند و نبات او معلوم نیست و مؤلف ...
-
جعده
لغتنامه دهخدا
جعده . [ ج َ دَ ] (از ع ، اِ) مؤنث جعد است . بره ٔ ماده . || ناقه ٔ قوی گرداندام . || گیاهی است خوش بوی که بر کنار رودها روید. (منتهی الارب ). گیاهی است کمتر از نیم ذرع و برگش مفروش و یک روی بالا مزغب و روی دیگر را اطراف محیط به خارهای ریزه و اطراف ...