کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عطری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عطری
لغتنامه دهخدا
عطری . [ ع ِ ] (ص نسبی ) منسوب به عطر. معطر و دارای بوی خوش . (ناظم الاطباء). رجوع به عطر شود.- شمعدانی عطری ؛ در اصطلاح گیاه شناسی نوعی شمعدانی که دارای برگهای بسیار معطر است و این بوی مطبوع عطر مخصوصاً با لمس برگها بیشتر استشمام می شود. (از فرهنگ ...
-
واژههای مشابه
-
گل عطری
لغتنامه دهخدا
گل عطری . [ گ ُ ل ِ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از تیره ٔ شمعدانیها که برگهای آن عطری مطبوع داردو گلهای آن بنفش رنگ است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 216).
-
کول عطری
لغتنامه دهخدا
کول عطری . [ ع َ ] (اِخ ) دهی از بخش ایذه که در شهرستان اهواز واقع است و 117 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
واژههای همآوا
-
عتری
لغتنامه دهخدا
عتری . [ ع َ / ع ِ ](اِخ ) در اصطلاح رجال لقب حیابن علی و عمروبن علی و صندل بن علی و جز اوست . (از ریحانة الادب ج 3 ص 68).
-
اطری
لغتنامه دهخدا
اطری . [ اَ ] (اِخ ) اتری . نام دانشمندی است که ابوریحان از وی در کتاب تحقیق ماللهند درباره ٔ مقیاسات در چند موضع مطالبی نقل کرده است . رجوع به فهرست تحقیق ماللهند شود.
-
جستوجو در متن
-
عطرزدن
لغتنامه دهخدا
عطرزدن . [ ع ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) به عطری خود را معطر ساختن . تعطیر کردن . تطییب کردن .
-
ساهریه
لغتنامه دهخدا
ساهریه . [ هَِ ری ی َ ] (ع اِ) عطری است که در حمل آن بیداری باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
پماد
لغتنامه دهخدا
پماد. [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) ترکیبی نرم از اختلاط اجسام چرب و عطری و داروها برای معالجه ٔ مو و بشره . مروخ .
-
ظفرالعفریت
لغتنامه دهخدا
ظفرالعفریت . [ ظُ رُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) عطر و چ-وب عطری است که ظفرالطیب نیز خوانده شده است و یکی از اجزای روغن مقدس است . (قاموس کتاب مقدس ). اظفارالطیب .
-
لوپولین
لغتنامه دهخدا
لوپولین . (فرانسوی ، اِ) عطری که از گل رازک گیرند و پس از خشک شدن گرد آن را در معطرساختن آبجو به کار برند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 269).
-
پاتشولی
لغتنامه دهخدا
پاتشولی . (هندی ، اِ) (از: پاتش ، نام هندی این گیاه + لاف ، برگ ) گیاهی از طایفه ٔ نعناع که برای دور کردن حشرات در جوف البسه ٔ پشمی نهند. || عطری که از این گیاه گیرند.
-
بلحیة
لغتنامه دهخدا
بلحیة. [ ب َ ل َ حی ی َ ] (ع اِ) بوی خوش و عطری که در آن بلح آمیخته باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به بلحیات شود.