کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عطرسای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عطرسای
لغتنامه دهخدا
عطرسای . [ ع ِ ] (نف مرکب ) عطرسا. عطرساینده . || معطرکننده . خوشبوسازنده . (فرهنگ فارسی معین ) : چون گل از کام خود برآر نفس کام تو عطرسای کام تو بس . نظامی .ز بس صاف پالوده عطرسای بسا مغز پالوده کآمد بجای . نظامی .نقل دهن غزلسرایان ریحانی مغز عطرسای...
-
جستوجو در متن
-
عطرسا
لغتنامه دهخدا
عطرسا. [ ع ِ ] (نف مرکب ) عطرسای . عطرساینده . || معطرکننده . خوشبوسازنده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عطرسای شود. || (اِ مرکب ) سنگی که به روی آن عطر می سایند. (ناظم الاطباء).
-
لخلخه سای
لغتنامه دهخدا
لخلخه سای . [ ل َ ل َ خ َ / خ ِ ] (نف مرکب ) عطرسای : ابر لخلخه سای شدن .
-
عطرسایی
لغتنامه دهخدا
عطرسایی . [ ع ِ ] (حامص مرکب ) عمل و کیفیت عطرسای . (فرهنگ فارسی معین ) : شب از ناف خود عطرسایی گشادجهان زیور روشنایی نهاد. نظامی .چو آمد زلف شب در عطرسایی به تاریکی فروشد روشنایی . نظامی .رجوع به عطرسای شود.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (مولانا...) (اِخ ) حسن از اعیان هرات بزمان شاهرخ تیموری ... و شیخ بهاءالدین عمر در زمان خاقان والا گهر میرزا شاهرخ فی سنه ٔ اربع و اربعین و ثمانمائه بعزیمت گذراندن حج اسلام و طواف تربت جنت رتبت حضرت خیرالانام علیه الصلوة و الس...
-
سای
لغتنامه دهخدا
سای . (نف مرخم ) فاعل ساییدن را گویند که ساینده باشد. (برهان ). ساینده . (شرفنامه ) : جلوه گاه طایر اقبال باشد هر کجاسایه اندازد همای چتر گردون سای تو. حافظ.- اوج سای : در آن سنگ بسته دز اوج سای عمارتگری کرد بسیار جای . نظامی .- پریسای (افساینده ) : ...