کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عطربیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عطربیز
لغتنامه دهخدا
عطربیز. [ ع ِ ] (نف مرکب ) عطربیزنده . عطرپاش . (فرهنگ فارسی معین ). عطرافشان .
-
جستوجو در متن
-
مشک بوم
لغتنامه دهخدا
مشک بوم . [ م ُ / م ِ ] (ص مرکب ) که زمینه و متن آن از مشک باشد. که عطربیز و خوشبوی باشد : گزارنده ٔ نقش دیبای روم کند نقش دیباچه را مشک بوم .نظامی .
-
عطرپاش
لغتنامه دهخدا
عطرپاش . [ ع ِ ] (نف مرکب ) عطرپاشنده . آنکه یا آنچه عطر پاشد. عطربیز. (فرهنگ فارسی معین ). عطرافشان . || (اِ مرکب ) ظرفی غالباً بلورین ، دارای دهانه ای منحنی که در آن گویی لاستیکی میان تهی تعبیه کرده اند، و چون گوی را بفشارند فشار هوا قطرات عطر را ا...
-
بیز
لغتنامه دهخدا
بیز. (اِ) ریشه ٔ بیزیدن و بیختن ، و همیشه بطور ترکیب استعمال میگردد.(ناظم الاطباء). ماده ٔ مضارع از بیختن است و از آن صیغه های مضارع التزامی و اخباری و امر ساخته شود و نیز صفت فاعلی و صفت دائمی و صفت بیان حالت و اسم مصدر. || (ن مف ) صفت مفعولی مرخم ....