کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عضدالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عضدالدین
لغتنامه دهخدا
عضدالدین . [ ع َ ض ُ دُدْ دی ] (ع اِ مرکب ) بازوی دین . یار و یاور دین . و آن را لقب بزرگان نهند.
-
واژههای مشابه
-
عضدالدین ایجی
لغتنامه دهخدا
عضدالدین ایجی . [ ع َ ض ُ دُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن احمد (مولانا...) دانشمند ایرانی قرن هشتم هجری . تولد او درقصبه ٔ ایج (فارس ) پایتخت قدیم ولایت شبانکاره بود. واو به یک واسطه شاگرد ناصرالدین بیضاوی محسوب می شود. وی از جمله پنج تنی است که خ...
-
عضدالدین سلجوقی
لغتنامه دهخدا
عضدالدین سلجوقی . [ ع َ ض ُ دُدْ دی ن ِ س َ ] (اِخ ) الب ارسلان فرزند چغری بیک . رجوع به آلب ارسلان (محمدبن داود) شود.
-
جستوجو در متن
-
استادالدار
لغتنامه دهخدا
استادالدار. [ اُ دُدْ دا ] (اِخ ) عضدالدین بن رئیس الرؤسا، دارمی . رجوع به عضدالدین و حبیب السیر جزء3 از ج 2 ص 117 و 118 و جزء4 از ج 2 ص 13 شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) عضدالدین الب ارسلان دومین از سلاجقه ٔ بزرگ . رجوع به الب ارسلان شود.
-
ابوالفرج
لغتنامه دهخدا
ابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن ابی الفتوح ملقب به عضدالدین وزیر مستضی ٔ خلیفه . رجوع به محمد... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) لیثی سمرقندی . او راست : رساله ٔ ترشیحیّه در اقسام استعاره و این رساله را عصام الدین شرح کرده است . و حاشیه ای بر شرح مفتاح و رساله ٔ عضدالدین در وضع و فرائدالفوائد.
-
علی بخاری
لغتنامه دهخدا
علی بخاری . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) (میر...) مفسر و محدث و بیانی بود. وی در سال 950 هَ . ق . در قسطنطنیة درگذشت . او راست : شرح بر الفوائدالغیاثیة، در علم بلاغت از عضدالدین . (ازمعجم المؤلفین بنقل از الشائق النعمانیة ج 2 ص 138).
-
تاج السعیدی
لغتنامه دهخدا
تاج السعیدی . [ جُس ْ س َ ] (اِخ ) میر ابوالفتح محمد اردبیلی محقق . اوراست : حاشیه بر شرح مولانا محمد حنفی تبریزی متوفی ببخارا بر آداب العلامة عضدالدین . (کشف الظنون چ 2 استانبول ج 1 ستون 41) و رجوع به محمدبن ابی سعید شود.
-
رفیل
لغتنامه دهخدا
رفیل . [ رُف َ ] (اِخ ) رفیل بن مسلمة است و بسوی آن منسوب است نهر رفیل . (منتهی الارب ). او ایرانی بود و بر دست عمر مسلمانی گرفت و عضدالدین بن رئیس الرؤسا وزیر مستضی ٔ و پدران او از احفاد رفیل باشند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به تجارب السلف صص 317 - 31...
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ](اِخ ) ابن عبداﷲبن هبةاﷲبن مظفر ملقب به عضدالدین از احفاد رفیل و از خاندان آل الرفیل است و در ایام المستضی ٔ عباسی (566 تا 573 هَ . ق .) دو بار وزارت کرده است . وی سرانجام در سفر خانه ٔ خدا به دست باطنیان مقتول گردیده . رجوع ب...
-
ایگ
لغتنامه دهخدا
ایگ . (اِخ ) ایج (دارابگرد) مولد عضدالدین ایجی . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). ولایتی است از ولایات فارس . (برهان ). لغتی در ایج یا ایج معرب آنست که نام محلی است در پارس . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 131). رجوع به معجم البلدان ذیل کلمه ٔ ایج و نزهة القلوب ص ...
-
حسن مشهدی
لغتنامه دهخدا
حسن مشهدی . [ ح َ س َ ن ِ م َ هََ ] (اِخ ) ابن حسن . او راست : التعریفات در هیئت که برای امیر روح الدین موسوی پسر عضدالدین عبدالعظیم تألیف کرده و نسخه ٔ آن در 1071 هَ . ق .نوشته شده است . (ذریعه ج 4 ص 216 از ریاض العلماء).