کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عضات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عضات
لغتنامه دهخدا
عضات . [ ع َ ] (ع اِ) هر درخت خاردار را گویند مطلقاً. (برهان ). عضاة. رجوع به عضاة شود.
-
واژههای همآوا
-
عظات
لغتنامه دهخدا
عظات . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عِظة. (اقرب الموارد).نصیحتها. پندها. اندرزها. رجوع به عظة و عظت شود:اندوه من به روی تو بودی گسارده و آرام یافتی دل من از عظات تو. مسعودسعد.بهر این بو گفت احمد در عظات دائما قرة عینی فی الصلاة.مولوی .
-
عضاة
لغتنامه دهخدا
عضاة.[ ] (ع اِ) کرتن کله ، که آن نوعی حیوان شبیه سوسماراست . این نام در کتاب شرایع محقق در شمار محرمات ذکر شده ، و محشی معنی آن را «کرتن کله » ذکر کرده است و صحیح می باشد. (از یادداشت مرحوم دهخدا) : وکذا یحرم الیربوع و القنفذ و الوبر و الخز و الفنک و...
-
عذاة
لغتنامه دهخدا
عذاة. [ ع َ ] (ع اِ) زمین خوش خاک ، دور از آب و از شوری و ناگواری .(از منتهی الارب ). عذیة. (منتهی الارب ). زمین خوش که کشت را شاید. (مهذب الاسماء). ج ، عذوات . زمین خوش دوراز آب و دارای گیاه ناسازگار. (از اقرب الموارد).
-
اذات
لغتنامه دهخدا
اذات . [ اَ ] (ع مص ، اِمص ) اَذاة. اَذی ̍. اَذیّت . رنجش . رنجه . رنجه شدن . (مؤید الفضلاء). || رنجه کردن . (مؤید الفضلاء).
-
اذاة
لغتنامه دهخدا
اذاة. [ اَ ] (ع مص ، اِمص ) اَذات . اذیت . رنجش . آزار. رنج . آنچه از او آزار یابند.
-
اضات
لغتنامه دهخدا
اضات . [ اَ ](ع اِ) ج ِ اضاة. (قطر المحیط). رجوع به اضاة شود.
-
اضاة
لغتنامه دهخدا
اضاة. [ اَ ] (ع اِ) غدیر. ج ، اَضَیات ، اَضی ̍. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). آبگیر. (مهذب الاسماء). ایستادنگاه آب سیل و جز آن . ج ، اَضَوات ، اَضَیات ، اَضا، اَضی ̍، اِضاء، اِضون ، اَضات ، اضآت . (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).