کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عشش
لغتنامه دهخدا
عشش . [ ع َ ش َ ] (ع مص ) لاغر و باریک گردیدن اندام . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). عَشاشة. و رجوع به عشاشة شود.
-
جستوجو در متن
-
عشوشة
لغتنامه دهخدا
عشوشة. [ ع ُ ش َ ] (ع مص ) لاغر و باریک گردیدن اندام . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَشاشة. عَشَش . رجوع به عشاشة و عشش شود.
-
ارباغ
لغتنامه دهخدا
ارباغ . [ اِ ] (ع مص ) گذاشتن شتران را تا به وقت و بی وقت آب خورند. (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خانه کردن شیطان در دلها: اِن َّ الشیطان قد أربغ فی قلوبکم و عشّش ؛ ای أقام علی فساد. (از اقرب الموارد).