کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشرتگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عشرتگاه
لغتنامه دهخدا
عشرتگاه . [ ع ِ رَ ] (اِ مرکب ) عشرتگه . محل شادی و خوشگذرانی . (ناظم الاطباء) : از گلستان تا به عشرتگاه مستان میکشدذوق رنگ آمیزی گلهای رسوائی مرا.میرزا رضی دانش (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
عشرتگه
لغتنامه دهخدا
عشرتگه . [ ع ِ رَ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) عشرتگاه . محل عشرت و طرب : نیروده توست ناف خرچنگ عشرتگه تو دهان ضیغم .خاقانی .
-
عشرت سرای
لغتنامه دهخدا
عشرت سرای . [ ع ِ رَ س َ ] (اِ مرکب ) عشرت سرا. عشرتخانه . عشرتگاه . محل عشرت و کامرانی : بس شخص بینوا که ورا از علوّ قدرعشرت سرای جنت اعلی مکان شود. سعدی .و رجوع به عشرت شود.
-
عشرت کده
لغتنامه دهخدا
عشرت کده . [ ع ِ رَ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) عشرتخانه . عشرتگاه . عشرت سرا. محل عیش و عشرت : باغ و عشرتکده ایوان به ملوک ارزانی ما فقیریم و گدا کوی بتان ما را بس . حافظ (از آنندراج ).رشک عشرتکده غمخانه ٔ درویشان است آسمان کاشی کاشانه ٔ درویشان است .ظ...
-
نشاطگاه
لغتنامه دهخدا
نشاطگاه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نشاطخانه .عشرت کده . عشرتگاه . بزم . بزم عیش و نوش : با ذره نشین چو نور خورشیدتو کی و نشاطگاه جمشید. نظامی .آمدم زآن نشاطگاه برون بود یک یک ستاره بر گردون .نظامی .
-
میگزد
لغتنامه دهخدا
میگزد. [ م َ / م ِی ْ گ َ ] (اِ مرکب ) مجلس شرابخواری و مجلس عیش و عشرتگاه . (ناظم الاطباء). میزد. به معنی میزد است که مجلس و بزم شراب و عیش و عشرت گاه باشد. (برهان ) (آنندراج ). || مجلس جشن عروسی . (ناظم الاطباء). || مجلس مهمانی . (ناظم الاطباء) (از...
-
ناتوان
لغتنامه دهخدا
ناتوان . [ ت َ ] (ص مرکب ) علیل . بیمار. (ناظم الاطباء). مریض . رنجور. دردمند : بادا دل محبش همواره با نشاطبادا تن عدویش پیوسته ناتوان . فرخی .هر چند ناتوانیم از این علت . (تاریخ بیهقی ص 517). امیر گفت خواجه بر چه حال است ؟ گفت ناتوان است . (تاریخ بی...
-
گاه
لغتنامه دهخدا
گاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فردوسی .باده ای چون گلاب روشن و تلخ مانده در خم ز گاه آدم باز. فرخی .هر شاعری به گاه امیری ب...
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آن جایی که در آن آدمی سکنی می کند. (ناظم الاطباء). سرا. منزل . مستَقَرّ : برگزیدم بخانه تنهایی از همه کس درم ببستم چست . شهیدبلخی .کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوگ . رودکی .سبک پیرزن سوی خانه...