کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشائر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عشائر
لغتنامه دهخدا
عشائر. [ ع َ ءِ ] (اِخ )(ذوالَ ...) نام جایگاهی است . (از معجم البلدان ).
-
عشائر
لغتنامه دهخدا
عشائر. [ ع َ ءِ ] (ع اِ) عشایر. ج ِ عشیرة.(منتهی الارب ) (دهار) (اقرب الموارد). قبایل و خویشان . (غیاث اللغات ). خویشان و نزدیکان ، و طوایف و قبیله های صحرانشین . (ناظم الاطباء). رجوع به عشیرة شود.
-
واژههای مشابه
-
ابن عشائر
لغتنامه دهخدا
ابن عشائر. [ اِ ن ُ ع َ ءِ ] (اِخ ) محمدبن علی بن محمدبن عشائر الحلبی . او راست : کتاب تاج النسرین فی تاریخ قنسرین . وفات او به سال 789 هَ .ق . بوده است .
-
جستوجو در متن
-
زبیدات
لغتنامه دهخدا
زبیدات . [ زُ ب َ ] (اِخ ) شعبه ای از دلابحه ٔ صلته را گویند که از قبیله ٔ «شمر» طوقه میباشند. (از معجم قبائل العرب از عشائر العراق تألیف عزاوی ص 237).
-
زبیدات
لغتنامه دهخدا
زبیدات . [ زُ ب َ ] (اِخ ) فرقه ای است ساکن در حماة سوریه .(از معجم قبائل العرب از عشائر الشام ج 2 ص 155).
-
زبیدات
لغتنامه دهخدا
زبیدات . [ زُ ب َ ] (اِخ ) بطنی از حباب است از قبیله ٔ «مغره » که ملحق به «عبده »اند از قبیله ٔ «شمر» از بنی قحطان . (از معجم قبائل العرب از عشائر العراق ص 288).
-
زبیدات
لغتنامه دهخدا
زبیدات . [ زُ ب َ ] (اِخ ) نام شعبه ای است از زبید. این شعبه ملحق اند به «بعیر» از قبیله ٔ «اسلم » که یکی از قبائل «صائح » از شمر بنی طی میباشد. (از معجم قبائل العرب از کتاب عشائر العراق ص 208).
-
شاماطه
لغتنامه دهخدا
شاماطه . [ طَ ] (اِخ ) نام دسته ای است از طایفه ٔ خلیف که در حماة سوریه سکونت دارند و دسته های دیگر آن ذهبیات و بوعواد است . (از معجم قبائل العرب بنقل از عشائر الشام ج 2 ص 574).
-
علیوی
لغتنامه دهخدا
علیوی . [ ] (اِخ ) نام بطنی است از معین ، از عُتبة از صلتة، از شُمَّر طوقة. این بطن به نام «بوعلیوی » نیز شهرت دارد. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحالة ج 2 ص 820 از عشائر العراق عزاوی ص 239).
-
علیوی
لغتنامه دهخدا
علیوی . [ ] (اِخ ) نام فخذی است از ابی زلیطی ، از حدیدی ها، که یکی از عشائر سوریه باشند. این فخذ بنام «ابی علیوی » نیز شهرت دارند. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحالة ج 2 ص 820).
-
عمار
لغتنامه دهخدا
عمار. [ ] (اِخ ) نام بطنی است از ثابت ، از سِنجارة، از شَمَّر طائیة. این بطن به دو قسمت عجارشة و ذیاب تقسیم میشود. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحالة ج 2 ص 821 از عشائر العراق عزاوی ص 184).
-
عمار
لغتنامه دهخدا
عمار. [ ] (اِخ ) نام فرقه ای است از بنی سعید، و آن یکی از عشایر شمالی سوریه باشد. (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحالةج 2 ص 821 از عشائر الشام وصفی زکریا ج 2 ص 212).
-
هاشم
لغتنامه دهخدا
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن عمربن محمد الخیاط الحلبی . رساله ٔ جابری را از ابراهیم بن صالح بن العجمی استماع کرد و ابوالمعالی بن عشائر و شیخ برهان الدین فرزند ابن العجمی آن رساله را از وی استماع کردند. هاشم مردی عامی بود که مطالب فراوانی را ازحفظ داشت ....