کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزهاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزهاة
لغتنامه دهخدا
عزهاة. [ ع ِ ] (ع ص ) بمعنی عزه [ ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ ] است . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عزه و عزهات شود. || زن پیر که دلش به طفلی راغب و مایل باشد. (منتهی الارب ). زن سالخورده و مسن که نفس او به صبا و کودکی متمایل باشد. (از اقرب ال...
-
واژههای همآوا
-
عزهات
لغتنامه دهخدا
عزهات . [ ع ِ ] (ع ص ) سست و ناتوان در آرامش با زنان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سست ، یعنی کسی که قوت باه او زایل شده باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عِزهاة. عزه [ ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ ] . رجوع به عزه شود.
-
اضحات
لغتنامه دهخدا
اضحات . [ اَ ] (ع اِ) رجوع به اضحاة شود.
-
اضحاة
لغتنامه دهخدا
اضحاة. [ اَ] (ع اِ) گوسپندی که قربانی کنند. ج ، اَضْحی ̍. مؤنث است . و هرگاه مذکر آورده شود مراد روز است . (از اقرب الموارد). آن قربانی که هر جا کنند. ج ، اضحی ، اضاحی . (مهذب الاسماء). بمعنی اُضْحیّة، گوسپند که در چاشت یا در روز اضحی ذبح کنند. ج ، ...
-
جستوجو در متن
-
عزهات
لغتنامه دهخدا
عزهات . [ ع ِ ] (ع ص ) سست و ناتوان در آرامش با زنان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سست ، یعنی کسی که قوت باه او زایل شده باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). عِزهاة. عزه [ ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ ] . رجوع به عزه شود.
-
عزاهی
لغتنامه دهخدا
عزاهی . [ ع َ / ع َ هی ی ] (ع ص ، اِ) عزاه . عِزهون . ج ِ عزه [ ع ِ / ع َ زِ ] و عزهی [ ع ِ ها / ع ِ هی ی ] و عزهاء و عزهاة و عِنزهو و عِنزَهوة و عُنْزُهانی . (اقرب الموارد). رجوع به هر یک از لغات فوق شود.
-
عزه
لغتنامه دهخدا
عزه . [ ع ِزْه ْ / ع َ زِه ْ ] (ع ص ) مرد که طرب و جماع رادوست ندارد و بازگردنده از آن . یا ناکس . یا آن که نپوشد کینه ٔ صاحب خود را. (منتهی الارب ): رجل عزه ؛ مرد روی گردان از لهو و از زنان که از آنها بطرب نیاید و از آنها دوری جوید. و گویند شخص لئیم...
-
عنزهانی
لغتنامه دهخدا
عنزهانی . [ ع ُ زُ نی ی ] (ع ص ) مردی که طرب و جماع دوست ندارد و بازگردنده ٔ از آن ، و یا ناکس ، و یا آنکه نپوشد کینه ٔ صاحب خود را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرد رویگردان از لهو و از زنان ، که از آنها به طرب نیاید واز آنها دور شود، و گویند مرد ...
-
ناکس
لغتنامه دهخدا
ناکس . [ ک َ ] (ص مرکب ) بدسرشت . فرومایه . کمینه . دون . پست . خوار. ذلیل . (از ناظم الاطباء). دنی . (دهار) (منتهی الارب ). خسیس . (زمخشری ) (دهار). مردم فرومایه و بدجوهر. (آنندراج ). رذل . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). نالایق . نااهل . (غیاث ). ...