کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) ارسلان شاه بن مسعودبن مودودبن زنگی بن آق سنقر، مشهور به اتابک و ملقب به الملک العادل . ششمین از اتابکان موصل . رجوع به ارسلانشاه شود.
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) اعظم الملک (ست گائون ) بن قدرخان . از حکام بنگاله است و از سال 724 تا 740 هَ .ق . در آنجا حکومت کرده است . (از طبقات سلاطین اسلام ص 276).
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) بلبان بن محمدالمنصور. از شاهان ارمینیه است که از سال 603 تا 604 هَ .ق . حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 152).
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) بلبن بن جلال الدین مسعود ملک جانی . از حکام بنگاله است و از سال 657 تا 659 هَ .ق . حکومت کرده است . (از طبقات سلاطین اسلام ص 275).
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک .سکنه ٔ آن 350 تن . آب آن از قره چای . محصول آن غلات و بنشن و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) طاهربن زنگی بن طاهر فریومدی جوینی ، مکنی به ابوطیب . از رجال اواسط قرن هفتم هجری . وی به سال 651هَ .ق . از جانب امیر ارغون مغول به نیابت حکومت خراسان و مازندران تعیین شد و تا سال 656 هَ .ق . در منصب خود باقی بود و د...
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) طغرل طغان خان . هشتمین از حکام بنگاله . رجوع به طغان خان و به طبقات سلاطین اسلام شود.
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) طغرل تکین . رجوع به طغرل بک در همین لغت نامه و تاریخ بیهق چ تهران ص 226 شود.
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) عبدالحمیدبن محمدبن محمدبن حسین مداینی ، مشهور به ابن ابی الحدید. شارح نهج البلاغة در قرن هفتم هجری . رجوع به ابن ابی الحدید شود.
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) عبدالرحیم بن محمدبن الفرات قاهری ، مشهور به ابن فرات . رجوع به عبدالرحیم (ابن محمد...) شود.
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) عبدالسلام بن احمدبن غانم مقدسی . رجوع به ابن غانم و عبدالسلام شود.
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) علی بن ابی الکرم محمدبن محمدبن عبدالکریم شیبانی جزری ، مکنی به ابوالحسن . مورخ معروف قرن ششم و هفتم هجری . رجوع به ابن اثیر و علی (ابن محمدبن محمدبن عبدالکریم ...) شود.
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) علی بن محمدبن آیدمر جلدکی ، ملقب به عزالدین . شیمیدان (کیمیاگر) قرن هشتم هجری . رجوع به علی جلدکی شود.
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) کیکاوس اول ابن کیخسرو اول . از سلاجقه ٔ روم (آسیای صغیر) است و از سال 607 تا 616 هَ .ق . در آنجا حکومت کرده است . (از طبقات سلاطین اسلام ص 138).
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) محمد شیران بن محمد بختیار خلجی . از حکام بنگاله است و از سال 602 تا 605 هَ .ق . در آنجا حکومت کرده است . (از طبقات سلاطین اسلام ص 275).