کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عریک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عریک
لغتنامه دهخدا
عریک . [ ع َ ] (ع ص ) مرد درآمده خلقت . (منتهی الارب ): رجل عریک ؛ مرد متداخل گرداندام . (ناظم الاطباء): رمل عریک ؛ ریگ که قسمتی از آن در قسمتی دیگر متداخل باشد. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
اریک
لغتنامه دهخدا
اریک . [ اَ ] (اِخ ) کوهی است در بادیه که ذکر او در کلام عرب بسیار آید. نابغه گوید:عَفی ذوحِسی ً من فَرْتَنی فالفوارع ُفَشَطّا أریک فالتِّلاع ُ الدّوافعُ.و ابوعبیده در شرح بیت گوید: اریک وادیی است و ذوحسی ً دربلاد بنی مُرّه باشد و در موضع دیگر گوید:...
-
اریک
لغتنامه دهخدا
اریک . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَریکة.
-
اریک
لغتنامه دهخدا
اریک . [ اَ ] (هزوارش ، ص ) بلغت زند و پازند به معنی دور است که در مقابل نزدیک باشد. (برهان ).
-
اریک
لغتنامه دهخدا
اریک . [ اِ ] (اِخ ) نام چند تن از سلاطین سوئد و دانمارک . 14 تن از اینان در سوئد حکمفرما بوده اند و ترجمه ٔ حال هشت کس نخستین مجهول است لذا بترجمه ٔ حال شش تن آخری می پردازیم . از سلاطین سوئد: اریک نهم پسر یکی از امرای موسوم به ایوار بود ودر سنه ٔ 1...