کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عريس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عریس
لغتنامه دهخدا
عریس . [ ع َ ] (ع اِ) عروس . (ناظم الاطباء). رجوع به عروس شود. || واحد عُرس ، به معنی ریسمانها. (از اقرب الموارد).
-
عریس
لغتنامه دهخدا
عریس . [ ع ِرْ ری ] (ع اِ) خوابگاه شیر. (منتهی الارب ). مأوای شیر و اسد. (از اقرب الموارد). کنام شیر. عریسة. و رجوع به عریسة شود.
-
عریس السیل
لغتنامه دهخدا
عریس السیل . [ ] (ع اِ مرکب ) به لغت مصر بشنین است . (مخزن الادویة).
-
جستوجو در متن
-
عریسة
لغتنامه دهخدا
عریسة. [ ع ِرْ ری س َ ] (ع اِ) خوابگاه شیر. (منتهی الارب ). مأوای شیر و اسد. (از اقرب الموارد). کنام شیر. عریس . و رجوع به عریس شود.