کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرقون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عرقون
لغتنامه دهخدا
عرقون . [ ](اِ) نباتی است که برگ آن شبیه به برگ شقایق النعمان است و شکافته و طولانی . و بیخ آن مستدیر و آن را میخورند. و صنف دیگر نیز می شود و شاخه های آن باریک و برگ آن شبیه به برگ ملوخیاء، و در اطراف شاخه های آن چیزی برآمده شبیه به سر مرغی و منقار ...
-
واژههای همآوا
-
آرغون
لغتنامه دهخدا
آرغون . (اِخ ) رجوع به ارغون شود.
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) رجوع به محمد باقر (امیر...) ارغون شود.
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) (امیر... آقا) وی از دبیران اوگتای بود، و قاآن او را در موقعی که بین گرگوز و پسر جنتمور اختلاف بروز کرده بود، در جزء فرستادگان خود به خراسان روانه داشت و پس از اصلاح کار گرگوز، امیرارغون بفرمان اوگتای بنیابت او برقرار شد و چون گر...
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) (غروق ...) موضعی است . (حبط ج 2 ص 182).
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) ناحیه ٔ قدیم شمال شرقی اسپانیاکه امروزه شامل ایالات هوئِسکا، سرقسطه و تروئِل میشود: و مدینة طمریس و مدینة یاقة و مدینة سنجیلی و مدینة ارغون و غرنتاله و اربونة علی البحر الرومی و هذه جملة ما فتحه المسلمون فی صدرالاسلام . (نخبةالد...
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) ابن اباقاخان . اباقاخان میل داشت که پس از او پسر وی ارغون بمقام ایلخانی برسد ولی چون این امر با یاسای چنگیزی که سلطنت را حق ارشد شاهزادگان میدانست مخالفت داشت ، پس از فوت اباقا، امرا و شاهزادگان مغول برادر او تگودار را بسلطنت بر...
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) بزبان ترک نام نوعی از ترکان باشد. (جهانگیری ). نام قومی است از اتراک ترکستان . (شعوری ). قبیله ای از ترکان . (رشیدی ).
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) رجوع به محمدسعید (امیر...) ارغون شود.
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) رجوع به محمد مقیم (امیر...) ابن امیر ذوالنون ارغون شود.
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) ملک . رجوع به ارسلان ارغون و تتمه ٔ صوان الحکمه شود.
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) موضعی است . (آنندراج از ظفرنامه ٔ شرف الدین علی یزدی ).
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) نوکر مولانا قطب الدین که از جانب امیر تیمور، آنگاه که متوجه روم بود، جهت استخلاص اموال شیراز و افراغ محاسبات آن ولایت تعیین شد و مولوی بدان جانب شتافته ببهانه ٔ نثار و پیشکش مبلغ سیصدهزار دینار کپکی از رعایا و محترفات بستاند و م...
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) وی از طرف میرزا سلطان حسین حاکم استراباد بود.(سال 865 هَ . ق .). رجوع به عبدالرحمن ارغون شود.