کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرفاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عرفاء
لغتنامه دهخدا
عرفاء. [ ع َ ] (ع ص ) شتر بافش . (از منتهی الارب ). ناقة عرفاء، ماده شتر که سنام وی چون عُرُف و مکان مرتفع شده باشد، و یا بر گردن او یال مانند به وجود آمده باشد. (از اقرب الموارد). ج ، عُرف . (منتهی الارب ). || (اِ) کفتار. بسبب افزونی موی گردنش بدین ...
-
عرفاء
لغتنامه دهخدا
عرفاء. [ ع ُ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَریف . (منتهی الارب ). رجوع به عریف شود. || ج ِ عارف . (ناظم الاطباء). ج ِ عارف ، چنانکه علماء و شعراء جمع عالم و شاعر باشد. (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). در تداول فارسی معمولاً جمع «عارف »تلقی شود. (فرهنگ فارسی م...
-
واژههای همآوا
-
ارفاء
لغتنامه دهخدا
ارفاء. [ اِ ](ع مص ) نزدیک کردن . (منتهی الأرب ). نزدیک ساحل گردانیدن کشتی . (منتهی الأرب ). نزدیک آوردن کشتی بکناره .(زوزنی ). کشتی را بساحل نزدیک آوردن . || پناه گرفتن به ... (منتهی الأرب ). || پناه وا کسی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). || مدارا ک...
-
جستوجو در متن
-
عرف
لغتنامه دهخدا
عرف . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَروف . رجوع به عروف شود. || ج ِ أعرف . رجوع به اعراف شود. || ج ِ عَرفاء. (منتهی الارب ). رجوع به عرفاء شود.
-
عتائدی
لغتنامه دهخدا
عتائدی . [ ع َ ءِ ] (اِخ ) از عرفاء قرن سوم هجری و استاد عبداﷲبن خفیف است . (از نامه ٔ دانشوران ج 4 ص 83).
-
سرائر
لغتنامه دهخدا
سرائر. [ س َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ سریرة. پنهانیها و رازها. (غیاث ) (آنندراج ). ج ِ سریرة، راز. (دهار) (منتهی الارب ). || در اصطلاح عرفاء سرائر، افنای سالک است در حق و در حال و وصول تام . و نیز گفته شده است از اسمای الهیه است که بَواطن اکوان است . (از فرهن...
-
واصلیه
لغتنامه دهخدا
واصلیه . [ ص ِ لی ی َ ] (ص نسبی ) (اصطلاح عرفانی ) کسانی اند که گویند ما به خدا متصل شده ایم و مقصود واقع حاصل کرده ایم .(فرهنگ مصطلحات عرفاء، سجادی ). رجوع به واصل شود.
-
اسعد
لغتنامه دهخدا
اسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن (شیخ الاسلام ) اسماعیل بن اسود. او راست : اطراف الاَّثار فی تذکرة عرفاء الادوار. وفات او بسال 1166 هَ .ق . است .
-
باوردی
لغتنامه دهخدا
باوردی . [ وَ ] (اِخ ) میرحسین باوردی از شعرا و عرفاء بود و به ملازمت گیجیک میرزا به سفر کعبه رفت . ازوست : ای ز مهر عارضت گردون غلام یوسفی را کرده اند یعقوب نام .(از مجالس النفایس ص 97).
-
ثوبان
لغتنامه دهخدا
ثوبان . [ ث َ ] (اِخ )ابن ابراهیم ، ابوالفیض . شیخ ذوالنون مصری یکی از اکابر عرفاء صاحب کرامات و خوارق عادات و وفات او بسال هَ . ق . بود. رجوع به ابی الفضل ثوبان ... و نیز رجوع به ذوالنون مصری شود.
-
رین
لغتنامه دهخدا
رین . [ رَ ] (ع اِ) گناه و عیب و ریمناکی . و در اصل چیزی است که بر دل چیره می شود وقساوت دل را فرا می گیرد و همه گناه بعد از گناه مرتکب می شود. (از اقرب الموارد). حجابی است بردل که کشف آن جز به ایمان نبود و آن حجاب کفر و ضلالت است . (ازفرهنگ مصطلحات ...
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق ِ دَ ] (ع اِمص ) پیشی در کار. || دیرینگی . || ضد حدوث . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || در اصطلاح عرفاء و صوفیه عبارت از سابقه ای است که حکم کرده است به آن حق بر بنده ازلاً و کامل میشود بنده بدان . (کشاف ج 2 ص 1211) (فرهنگ مصطلحات عرفا ص 314)...
-
عنایت الهیه
لغتنامه دهخدا
عنایت الهیه . [ ع ِ ی َ ت ِ اِ لا هی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت ازعنایت سابقه بر وجود اشیاء است ، که عین علم و عین لطف است . (فرهنگ مصطلحات عرفاء از شرح قیصری ص 16).