کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عرضی
لغتنامه دهخدا
عرضی . [ ع َ رَ ضی ی ] (ص نسبی ) منسوب به عَرَض .رجوع به عَرَض شود. || در اصطلاح منطق ، عارضی . مقابل جوهری . مقابل ذاتی . مقابل غریزی . مقابل طبیعی . کلی یا ذاتی بود یا عرضی ، نه بر اطلاق ، بل به اضافت با موضوعی که فرض کنند، و ممکن باشد که یک کلی به...
-
عرضی
لغتنامه دهخدا
عرضی . [ ع َ ضا ] (ع اِ) نوعی از جامه . (منتهی الارب ). یکی نوع جامه . (ناظم الاطباء). || بعضی مرافق سرای و خانه . (لغت عراقی است ). (منتهی الارب ). آن چیز که در خانه موجب آسایش باشد مانند آبریز. (ناظم الاطباء).
-
عرضی
لغتنامه دهخدا
عرضی . [ ع َ ضی ی ] (ص نسبی ) منسوب به عَرض .افقی . مقابل طولی . رجوع به عرض شود. || عرضه داشت و تذکار و اظهار عاجزانه . (ناظم الاطباء).
-
عرضی
لغتنامه دهخدا
عرضی . [ ع ِ رِض ْ ضا ] (ع اِمص ) شادمانی . (منتهی الارب ).نوعی راه رفتن با میل و عدول . (از اقرب الموارد).
-
عرضی
لغتنامه دهخدا
عرضی . [ ع ُ ] (اِخ ) عمربن عبدالواهاب بن ابراهیم عرضی شافعی قادری . مفتی و محدث و فقیه عصر خویش در حلب وی به سال 950 هَ . ق . متولد شد. و سمت افتاء شافعی ها را به عهده داشت . کتابهای چندی تألیف کرد که از آن جمله است : فتح الغفار بما أکرم اﷲ به نبی...
-
عرضی
لغتنامه دهخدا
عرضی . [ ع ُ ] (اِخ ) محمدبن عمربن عبدالوهاب حلبی عرضی ، مکنی به ابوالوفاء. مفتی شافعی ها در حلب . وی به سال 993 هَ . ق . در این شهر متولد شد. و علاوه بر افتاء، در علم تاریخ و در نظم شعر نیز دست داشت . او راست : معادن الذهب فی الاعیان المشرفة بهم حلب...
-
عرضی
لغتنامه دهخدا
عرضی . [ ع ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به عرض ، که آن شهر کوچکی است در صحرا بین فرات و دمشق ، از اعمال حلب . و چند تن از دانشمندان بدانجا منسوبند که از آن جمله است ابوالحارث عبدالوهاب بن ضحاک عرضی . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به معجم البلدان شو...
-
عرضی
لغتنامه دهخدا
عرضی . [ ع ُ ضی ی ] (ع ص نسبی ) آنکه بر زین نشستن و ثبات نتواند. (منتهی الارب ). کسی که بر روی زین سست نشسته باشد. (ناظم الاطباء). کسی که بر زین ،محکم ننشیند. (از اقرب الموارد). || شتر که در رفتار سرکشی کند، بدان جهت که ریاضتش کامل نشده . گویند بعیر ...
-
واژههای مشابه
-
واحد عرضی
لغتنامه دهخدا
واحدعرضی . [ ح ِ دِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )در اصطلاح فلسفه ٔ قدیم واحد عرضی واحد مجازی است و بر دو قسم است یکی آنچه ظاهرالتکثر است مانند جنس واحد که جامع جمله ٔ انواع کثیره میباشد و مانند نوع واحد که جامع جمله ٔ اشخاص کثیره است و مانند شخص و...
-
طبقه ٔ عرضی
لغتنامه دهخدا
طبقه ٔ عرضی . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از طبقات عالم مثال است . رجوع به طبقات عالم مثال و حکمت اشراق چ هَ . کربن ص 145 شود.
-
اصول عرضی
لغتنامه دهخدا
اصول عرضی . [ اُ ل ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از اصطلاحات حکمت اشراق است .رجوع به اصول طولی و حکمت اشراق چ کربن ص 179 شود.
-
حرکت عرضی
لغتنامه دهخدا
حرکت عرضی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرکتی که عُروض او بر جسم بوسیله ٔ عُروض اوست بر جسم دیگر، مانند جالس در کشتی . (تعریفات جرجانی ).در مقابل حرکت ذاتی . و رجوع به دستورالعلماء شود.
-
واژههای همآوا
-
ارضی
لغتنامه دهخدا
ارضی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به ارض . زمینی . خاکی . بری .- آفات ارضی ؛ مقابل سماوی .- شکل ارضی ؛ مکعب .