کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرضه دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عرضه دادن
لغتنامه دهخدا
عرضه دادن . [ ع َ ض َ / ض ِ دَ ] (مص مرکب ) به معرض گذاشتن . ارائه دادن . عرض کردن . عرضه کردن : گنجها بر دل خاقانی اگر عرضه دهندنه فلک ده یک آن چیز بود کو بدهد. خاقانی .هر روز مهر پیلبانان جمله پیلان بر وی عرضه دادی . (سندبادنامه ص 56).خلق جزای هر ع...
-
واژههای مشابه
-
عرضة
لغتنامه دهخدا
عرضة. [ ع ِ ض َ ] (ع اِ) مؤنث عرض . (منتهی الارب ) || زنی که به باطل و ناچیز مردم را فریبد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عرض شود.
-
عرضة
لغتنامه دهخدا
عرضة. [ ع ُ ض َ ] (ع اِ) آهنگ . || قوت . (منتهی الارب ). || همت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بندی است در کشتی گیری گویند: له عرضة یصرع بها الناس ؛ بندی بلد است که مردم را بر زمین میزند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). حیله ای است در مصارع...
-
عرضه داشتن
لغتنامه دهخدا
عرضه داشتن . [ ع ُ ض َ / ض ِ ت َ ] (مص مرکب ) لیاقت داشتن و سزاوار بودن . (ناظم الاطباء). لیاقت داشتن . قابلیت داشتن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
عرضه داشت
لغتنامه دهخدا
عرضه داشت . [ ع َ ض َ / ض ِ ] (اِ مرکب ) تظلم و دادخواست از روی عجز و فروتنی . (ناظم الاطباء) : چون بدانجا رسید عرضه داشتی ارسال نمود. (حبیب السیر چ طهران ج 3 ص 179).
-
عرضه گاه
لغتنامه دهخدا
عرضه گاه . [ ع َ ض َ / ض ِ ] (اِ مرکب ) معرض .نمایشگاه . عرضگاه . رجوع به عرضگاه شود : خدائی که هست آفرینش پناه چو بیند نیازی در این عرضه گاه . نظامی .|| عرضگاه و فراهم آمدنگاه دشمن . (ناظم الاطباء). رجوع به عرضگاه شود.
-
بی عرضه
لغتنامه دهخدا
بی عرضه . [ ع ُ ض َ / ض ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + عرضه ) (در تداول عوام و ظاهراً بغلط) (یادداشت مؤلف )، کسی که دارای بزرگی و بزرگ منشی نباشد. آدم بی مصرف بیکاره .آدم بی وجود که از وی کاری ساخته نباشد. بی تشخص . زبون . فرومایه . مقابل باعرضه . (از ناظم...
-
جستوجو در متن
-
اطلاع دادن
لغتنامه دهخدا
اطلاع دادن . [ اِطْطِ دَ ] (مص مرکب ) خبر دادن . آگاهی دادن . خبر کردن .آگاه کردن . مطلع کردن . آگاه ساختن . عرضه داشتن . معروض داشتن : اعثار؛ اطلاع دادن کسی را. (منتهی الارب ).
-
پیشنهاد دادن
لغتنامه دهخدا
پیشنهاد دادن . [ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) قصد کردن . || پیشنهاد کردن . عرضه کردن . تسلیم اعلام نامه ٔ حاکی از قبول کار یا خرید و یا فروش . || طرح کردن مطلبی حلاجی شدن آنرا.
-
رخصت دادن
لغتنامه دهخدا
رخصت دادن . [ رُ ص َ دَ ] (مص مرکب ) اذن دادن . (ناظم الاطباء). دستوری دادن . امکان عمل دادن . اجازه دادن . مقتضی کردن : و چون خوان برچیدندی رخصتش دادندی و بازگشتی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 243). لیکن هوای تو به اظهار آن رخصت نداد. (کلیله و دمنه ).آخر ...
-
نمایشگاه
لغتنامه دهخدا
نمایشگاه . [ ن ُ / ن ِ / ن َی ِ ] (اِ مرکب ) تآتر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به تماشاخانه شود. || معرض . عرضه گاه . (یادداشت مؤلف ). محل نمایش دادن . جای جلوه دادن . || محلی که متاعهای بازرگانی ، محصولات کشاورزی و مصنوعات کارخانه ها یا آثار باستانی را ...
-
پیشنهاد کردن
لغتنامه دهخدا
پیشنهاد کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اراده کردن . قصد کردن . || عرضه کردن . پیشنهاد دادن . اعلام خواستاری کاری یا خریدی و یا فروشی . || طرح کردن مطلبی حلاجی شدن آنرا.
-
ابسال
لغتنامه دهخدا
ابسال . [ اِ ] (ع مص ) گرو کردن . به گرو دادن . || به هلاک سپردن . || حرام کردن چیزی . || دل نهادن بر. || پختن و خشک کردن غوره ٔخرما. || به معرض نهادن . عرضه کردن . || در خذلان گذاشتن . (زوزنی ). بخواری گذاشتن .