کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرشه 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عرشة
لغتنامه دهخدا
عرشة. [ ع ِ رَ ش َ ] (ع اِ) ج ِ عَرش . رجوع به عَرش شود. || ج ِ عُرش . رجوع به عُرش شود.
-
هاتک عرشه
لغتنامه دهخدا
هاتک عرشه . [ ت ِ ک ُ ع َ ش ِ ] (اِخ ) لقب ملکی از ملوک حمیر است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
کوبرتة
لغتنامه دهخدا
کوبرتة. [ ] (ع اِ) پل . عرشه ٔ کشتی . (دزی ج 2).
-
غلیون
لغتنامه دهخدا
غلیون . [ غ َل ْ ] (اِ) سابقاً به کشتیی جنگی میگفتند که چندین عرشه داشت . کشتی . ج ، غلاوین ، غلایین . (دزی ج 2 ص 226). نوعی از کشتیهای بزرگ مخصوص اندلس . (ناظم الاطباء). || چپق پیپ و در مصر حَجَر گویند. (دزی ج 2 ص 226). با کلمه ٔ غلیان بی مناسبت نیس...
-
دبوسه
لغتنامه دهخدا
دبوسه . [ دَ س َ / س ِ ] (اِ) خانه ٔ زیر کشتی یا پس کشتی یاانبار کشتی . خانه ٔ پس کشتی . (ناظم الاطباء) (لغت محلی شوشتر). دبوس . (ناظم الاطباء). خانه ٔ کشتی . (برهان ). نام منزلی از جهاز کشتی در زیر عرشه که زن ناخدا وحرم اهل جهاز در آن نشینند. (آنندر...
-
غرفة
لغتنامه دهخدا
غرفة. [ غ ُ ف َ ] (ع اِ) یک مشت آب . ج ، غِراف ، و هو اسم للمفعول لانک ما لم تغرفه لاتسمیه غرفة. (منتهی الارب ). به قدر یک مشت . (غیاث اللغات ). یک کف دست آب برداشته . (مجمل اللغة). یک کف آب . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنچه از آب و یا امثال آن با کف ...