کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عربیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عربیت
لغتنامه دهخدا
عربیت . [ ع َ رَ بی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) عرب بودن . متصف به صفات عرب بودن . || در اصطلاح علوم و ادبیات و زبان عرب گویند: عربیت فلان خوب است یعنی به لغت و علوم عرب آشنا است .
-
واژههای مشابه
-
عربیت دان
لغتنامه دهخدا
عربیت دان . [ ع َ رَ بی ی َ ] (نف مرکب ) این ترکیب را مترجم تاریخ قم بکار برده است بجای عربی دان . مرادف با عالم به ادبیات و علوم عرب و متبحر و حاذق در فنون عربی است : ازین بنده ٔ ضعیف نحیف فقیر درخواه کرد که آنرا از تازی با فارسی نقل کند تا چنانچه ع...
-
شجاعت عربیت
لغتنامه دهخدا
شجاعت عربیت . [ ش َ /ش ِ / ش ُ ع َ ت ِ ع َ رَ بی ی َ ] (اِ مرکب ) در نزد بلیغان قسمی از اقسام ردالعجز علی الصدر باشد و این از مخترعات بعضی از متأخرین است و چنان اختراع شده است که ردیف به صدر ابیات برده شود مثال آن : تو باشی دلیر و جان هم تو باشی به ...
-
واژههای همآوا
-
عربیة
لغتنامه دهخدا
عربیة. [ ع َ بی ی َ ] (اِخ ) (بمعنی خشک و بی آب و علف در عبری ) در قاموس کتاب مقدس این کلمه را بجای عربستان و سرزمین عرب آورده است و گوید شبه جزیره ای است که در قسمت جنوبی آسیا فیمابین دریای احمر و دریای هند و خلیج فارس واقع است طولش از جنوب بشمال 13...
-
عربیة
لغتنامه دهخدا
عربیة. [ ع َ رَ بی ی َ ] (ص نسبی ) مؤنث عربی . رجوع به عربی شود. || لغت عرب . زبان عرب . || آنچه عرب بدان سخن گوید و تکلم کند. (از اقرب الموارد). || گاه در کتابهای فارسی پیش از نقل بیت یا قطعه از شعر عرب عربیة نویسند، مقصود از آن شعری عربی یا قطعه ا...
-
اربیت
لغتنامه دهخدا
اربیت . [ اِ ] (اِخ ) شهری است به روسیه ٔ شرقی (سیبری )، بمسافت 410 هزارگزی مشرق پِرم در ملتقای دو نهراربیت و نیتزا، دارای 10000 تن سکنه و معادن است .
-
اربیة
لغتنامه دهخدا
اربیة. [اُ بی ی َ ] (ع اِ) بیغوله ٔ ران . کش ران که بشکم پیوسته است . بُن ران . (غیاث ). بیخ ران یا مابین اعلی و اسفل شکم . بُن ران . کش .- فتق اربیه . رجوع به فتق و اربیات شود.|| اهل خانه ٔ مرد. || قبیله ٔ مرد. || پسرعم مرد. ج ، اربیات .
-
جستوجو در متن
-
احاجی
لغتنامه دهخدا
احاجی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اُحجیّة و اُحجوّه . سوءالهائی که بر سبیل امتحان از کسی کنند. چیستان ها. || علم احاجی ؛ علمی است که در آن بحث می کنند از الفاظی که مخالفند با قواعد عربیت و تطبیق کردن آن با قواعد عربیت .
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مکی ، نجم الدین . یکی ازفضلاء و اذکیای زمان خویش . او در فقه و اصول و طب و فلسفه و عربیت استاد بود و در 699 هَ .ق . درگذشت .
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عبداﷲ الخبری . از علمای عربیت و فرائض و حساب بود. او راست : شرح الحماسة. شرح دیوان البحتری .وی به سال 476 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
عبدالجبار
لغتنامه دهخدا
عبدالجبار. [ ع َ دُل ْ ج َب ْ با ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد قرطبی قیروانی ، مکنی به ابوطالب . به ادب و عربیت و تاریخ معرفتی داشت . او را شعری است و تاریخی تصنیف کرد.وی به سال 510 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
عبدالجلیل
لغتنامه دهخدا
عبدالجلیل . [ ع َ دُل ْ ج َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالجلیل الانصاری القرطبی ، مکنی به ابومحمد. ازعلماء علم عربیت بود و قضاوت جزیره ٔ خضراء یافت و در حدود سال 600 هَ . ق . درگذشت . (از روضات ص 422).