کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عربشاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عربشاه
لغتنامه دهخدا
عربشاه . [ ع َ رَ ] (اِخ ) ابن محمد حسین . رجوع به این عربشاه و فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ سپهسالار ج 2 ص 583 شود.
-
عربشاه
لغتنامه دهخدا
عربشاه . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهار اویماق بخش قره آغاج ، شهرستان مراغه . ناحیه ای است کوهستانی 246 تن سکنه دارد. شغل اهالی زراعت است . صنایع دستی جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
عربشاه
لغتنامه دهخدا
عربشاه . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیاه منصور شهرستان بیجار، کوهستانی . سکنه آن 85 تن . محصولات آنجا غلات ، لبنیات . صنایع دستی زنان قالیبافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
واژههای مشابه
-
عربشاه خرگوشان
لغتنامه دهخدا
عربشاه خرگوشان . [ ع َ رَ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. ناحیه ای است کوهستانی 418 تن سکنه دارد. آب آن از دو رشته چشمه تأمین میشود. شغل اهالی زراعت و گله داری است . صنایع دستی فرش و گلیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ...
-
عربشاه خان
لغتنامه دهخدا
عربشاه خان . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرمادوز، بخش کلیبر شهرستان اهر. ناحیه ای است کوهستانی .هوای آن معتدل مایل به گرمی است . با 501 تن سکنه . شغل اهالی زراعت و گله داری است . صنایع دستی آنها گلیم و جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
-
ابن عربشاه
لغتنامه دهخدا
ابن عربشاه . [ اِ ن ُ ع َ رَ ] (اِخ ) ابراهیم اسفرائنی . رجوع به عصام شود.
-
ابن عربشاه
لغتنامه دهخدا
ابن عربشاه . [ اِ ن ُ ع َ رَ ] (اِخ ) حسن بن احمدبن محمد الحنفی ، از مردم ایران ،فرزند ابن عربشاه معروف . او راست : کتاب ایضاح الظلم و بیان العدوان فی تاریخ النابلسی الخارجی الخوّان .
-
ابن عربشاه
لغتنامه دهخدا
ابن عربشاه . [ اِ ن ُ ع َ رَ ] (اِخ ) شهاب الدین ابوالعباس احمدبن محمدبن عبداﷲ الحنفی . اصلاً ایرانی و مولد او در سال 791 هَ.ق . به دمشق . هنگام هجوم تیمور به شام ابن عربشاه بسمرقند رفت (803) و نزد جرجانی و جزری بتحصیل علوم ادبیه پرداخت و زبان ترکی و...
-
ابن عربشاه
لغتنامه دهخدا
ابن عربشاه .[ اِ ن ُ ع َ رَ ] (اِخ ) تاج الدین عبدالوهاب بن احمدبن محمد. لغوی و شاعر، فرزند ابن عربشاه ابوالعباس احمد، از مردم ایران . مولد او بدشت قبچاق و با پدر به دمشق و قاهره رفته است . او راست : کتاب الجوهرالمنضد فی علم الخلیل بن احمد و شرحی بر ...
-
ابراهیم بن محمدبن عربشاه
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن محمدبن عربشاه . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ دِ ن ِ ع َ رَ ] (اِخ ) رجوع به ابن عربشاه شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) ابن عربشاه . رجوع به ابن عربشاه عبدالوهاب بن احمد... شود.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) ابن عربشاه عبدالوهاب بن احمد. رجوع به ابن عربشاه در همین لغت نامه شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد معروف به ابن عربشاه . رجوع به ابن عربشاه شهاب الدین ... شود.