کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عربان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عربان
لغتنامه دهخدا
عربان . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن جلگه است وهوای معتدل و 1230 تن سکنه دارد. آب از رودخانه ٔ ماسوله و استخر و چشمه تأمین میشود. محصولاتش برنج ، توتون مختصر ابریشم و چای است . شغل اهالی زراعت است . دو مسجد قدیم د...
-
عربان
لغتنامه دهخدا
عربان . [ ع َ ] (اِخ ) شهر کوچکی است به خابور ازسرزمین جزیره ، سالم بن منصوربن عبدالحمید ملقب به ابوالغنائم امقری بدانجا نسبت دارد. (معجم البلدان ).
-
عربان
لغتنامه دهخدا
عربان . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد. ناحیه ای است ، واقع در جلگه . هوای آن معتدل است . 307 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولات آنجا غلات است . شغل اهالی زراعت است . راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافی...
-
عربان
لغتنامه دهخدا
عربان . [ ع َ رَ ](ع اِ) اربان . (زیراگاه عین آن تبدیل به همزه شود).بیعانه . (منتهی الارب ). رجوع به ربون و اربون شود.
-
واژههای مشابه
-
کلاته عربان
لغتنامه دهخدا
کلاته عربان . [ ک َ ت ِ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
واژههای همآوا
-
اربان
لغتنامه دهخدا
اربان . [ اِ ] (ع مص ) رَبون یعنی بیعانه دادن به کسی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
اربان
لغتنامه دهخدا
اربان . [ اُ ] (ع اِ) بیعانه . ربون . اُربون . عُربون . عُربان . پیش مزد.(از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
کد
لغتنامه دهخدا
کد. [ ک َ ] (اِ) به لغت ژند و پاژند کَس باشد و عربان شخص گویند. (برهان ) .
-
کاهنگان
لغتنامه دهخدا
کاهنگان . [ هََ ] (اِ) کاهکشان که عربان مجره گویند و آن ستاره های بسیار کوچک نزدیک بهم باشند. (برهان ).
-
جیص
لغتنامه دهخدا
جیص . (ع اِ) بازیی است عربان را که بهفت پشکل بازند. (منتهی الارب ).
-
دحم
لغتنامه دهخدا
دحم . [ دَ ] (ع اِ) از اعلام عربان است . (منتهی الارب ).
-
دخیلاء
لغتنامه دهخدا
دخیلاء. [ دَ ] (ع اِ)بازی است مر عربان را. دُخَیلاء. (از منتهی الارب ).