کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عراق و فارس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عراق عرب
لغتنامه دهخدا
عراق عرب . [ ع ِ ق ِ ع َ رَ ] (اِخ ) رجوع به عراق (کشور عراق ) شود.
-
عراق الغیث
لغتنامه دهخدا
عراق الغیث . [ ع ُ قُل ْ غ َ ] (ع اِ مرکب ) گیاهی است که از پس باران روید. (منتهی الارب ).
-
ابوبکربن عراق
لغتنامه دهخدا
ابوبکربن عراق . [ اَ بو ب َ رِ ن ِ ع ِ ] (اِخ ) شاعری از مردم حلب . وفات او در حدود سنه ٔ 1120 هَ . ق . بوده است .
-
جستوجو در متن
-
دارابگرد
لغتنامه دهخدا
دارابگرد. [ گ ِ ] (اِخ ) یکی از پنج کوره (شهرستان ) ایالت فارس در قدیم «خشکی فارس را در قدیم پنج کوره گرفته اند چون اردشیرخوره ، واصطخر و دارابجرد و شاپورخوره و قبادخوره و در هر یک چند ولایت و شهر بوده و هست . و حدود آن کورها تا ولایت عراق عجم و خوزس...
-
رحیم
لغتنامه دهخدا
رحیم .[ رَ ] (اِخ ) رحیم بن باکلنجار، آخر دیالمه ٔ عراق و فارس . رجوع به مجمل التواریخ و القصص ذیل ص 20 شود.
-
فیروزآبادی
لغتنامه دهخدا
فیروزآبادی . (ص نسبی ) منسوب به فیروزآباد فارس . || منسوب به یکی از دهات و شهرهای موسوم به فیروزآباد دراستانهای مختلف ایران یا در هندوستان یا در عراق .
-
کرن
لغتنامه دهخدا
کرن . [ ک ُ رَ] (اِخ ) رودخانه ای است میان فارس و عراق منشعب از زاینده رود اصفهان که به شوشتر می آید و از آنجا به دریای عمان می ریزد. شادروان و سد قیصر روم بر آن است درشوشتر. (لغت محلی شوشتری خطی ). رجوع به کرند شود.
-
اینالو
لغتنامه دهخدا
اینالو. (اِخ ) از ایلات خمسه ٔ فارس که در عراق و آذربایجان نیز شعبه هایی از آن زندگی میکنند. گویند قسمتی از آنها از عهد مغول به فارس آمده اند و بیشتر اوقات چندین هزار نفر لشکر سواره و پیاده از ایل اینالو در رکاب پادشاهان خدمت کرده اند. در اوایل عهد ص...
-
حکمت یمانیه
لغتنامه دهخدا
حکمت یمانیه . [ ح ِ م َ ت ِ ی َ نی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شریعت محمدی (ص )، چه اهل عراق و فارس مکه را از متعلقات ملک یمن شمارند. (غیاث ).
-
لور
لغتنامه دهخدا
لور. (اِخ ) لُر. ناحیتی وسیع است میان اصفهان و خوزستان و جزء خوزستان محسوب میشود. رجوع به لُر شود. (معجم البلدان ) : و در مصاحبت امیر ارغون مشاهیر و معتبران خراسان و عراق و لور و آذربایجان و شیروان . (جهانگشای جوینی ). و کوهی هست میان فارس ولور که آن...
-
سلطان الدوله
لغتنامه دهخدا
سلطان الدوله . [ س ُ نُدْ دَ / دُو ل َ ] (اِخ ) ابوشجاع پسر بهاءالدوله (403 - 415 هَ .ق .) از سلاطین آل بویه دیالمه فارس است که پس از مرگ بهاءالدوله پسرش ابوشجاع سلطان الدوله در بغداد و فارس جای پدر را گرفت و او کرمان را ببرادر خود ابوالفوارس که بعده...
-
پالو
لغتنامه دهخدا
پالو. (اِ) زگیل . ثُؤلُول . آژخ . ژخ . دانهای سخت چند عدس یا خردتر که بر اندام آدمی روید و درد نکند و پخته نشود. در بعض مواضع فارس و عراق گوک و بترکی گونیک و بزبان تبریز سگیل و بهندی مسه گویند. (رشیدی ). گوگه : ای عشق ز من دور که بر دل همه رنجی همچو...
-
مسعودمیرزا
لغتنامه دهخدا
مسعودمیرزا. [ م َ ] (اِخ ) ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه قاجار. وی به سال 1266 هَ .ق . متولد شد و در 1277 لقب یمین الدوله یافت و در 1278هَ .ق . به حکومت مازندران و ترکمن صحرا و سمنان و دامغان منصوب گردید. در 1286 با لقب ظل السلطان حاکم فارس شد و جمعاً...
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) محمدبن جعفربن عبدالکریم مکنی به ابوالفضل و معروف به خزاعی . راوی بود و از ابوبکر ضطیعی و حسن بن سعید مطوعی و ابوعلی بن حبش و ابوبکر شذائی و جماعت دیگر از قراء روایت کرد. وی به عراق و شام و مصر و فارس و اصفهان و خراسان سفر کرد ...