کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدد چهار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اسم عدد
لغتنامه دهخدا
اسم عدد. [ اِ م ِ ع َ دَ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء عدد شود.
-
اسماء عدد
لغتنامه دهخدا
اسماء عدد. [ اَ ءِ ع َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع باسماءالعدد شود.
-
حرف عدد
لغتنامه دهخدا
حرف عدد. [ ح َ ف ِ ع َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس آنرا چنین نامیده است : و آن حرفی است که عدد اصلی را به عدد ترتیبی بدل سازد. رجوع به حرف ترتیب شود.
-
کلاته حسن عدد
لغتنامه دهخدا
کلاته حسن عدد. [ ک َ ت ِ ح َ س َ ع َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. محلی جلگه ای و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
حرف تکریر عدد
لغتنامه دهخدا
حرف تکریر عدد. [ ح َ ف ِ ت َ ری رِ ع َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف توزیع. رجوع به حرف توزیع شود.
-
جستوجو در متن
-
چهارگان
لغتنامه دهخدا
چهارگان . [ چ َ / چ ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) (مرکب از چهار + گان ) عدد توزیعی است و واحد را که چهارست به قسمتهای مساوی بخش کند. چهارچهار. رُباع ؛ یعنی اربعةاربعة. (منتهی الارب ). رُبَع (از منتهی الارب ). چهار به چهار. || چهار در چهار. || چهار و چهار. (...
-
جذر منطق
لغتنامه دهخدا
جذرمنطق . [ ج َ رِ م ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )آن است که چون عدد سالم را در نفس خودش ضرب کنند عددی دیگر سالم پدید آید چنانچه عدد سه که چون سه را در سه ضرب کنند نه حاصل میشود و همچنین عدد چهار که چون چهار را در چهار ضرب کنند شانزده حاصل میشود پس د...
-
بیست و چهار
لغتنامه دهخدا
بیست و چهار. [ ت ُ چ َ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) عدد اصلی مرکب . شماره ٔ بیست به اضافه ٔ چهار. عدد قبل از بیست وپنج و بعد از بیست وسه . اربعة و عشرون : تاجز از بیست وچهارش نبود خانه ٔ نردهمچو در سی ودو خانه ست اساس شترنگ .نجار (لغت فرس اسدی ).
-
چهاری
لغتنامه دهخدا
چهاری . [ چ َ / چ ِ ] (ص نسبی )مرکب از عدد چهار و یاء نسبت . منسوب به عدد چهار.- ده چهاری ، نسبت به چهارده ؛ چهاردهی : من کیستم که بر من نتوان دروغ بستن نه قرص آفتابم نه ماه ده چهاری .منوچهری .
-
ططرا
لغتنامه دهخدا
ططرا. [ طِ ] (معرب ، عدد، ص ، اِ) مأخوذ از کلمه ٔ یونانی طِطارا بمعنی چهار.
-
چهارصد هزار
لغتنامه دهخدا
چهارصد هزار.[ چ َ / چ ِ ص َ هََ / هَِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) (مرکب از عدد چهار + صد + هزار). اربعمائةِ الف .عددی که از هزار برابر کردن عدد چهارصد پیدا شود.
-
چهارمقابل کردن
لغتنامه دهخدا
چهارمقابل کردن . [ چ َ / چ ِ م ُ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چهاربرابر کردن . دو بار دو چند کردن : چون بخواهیم عددی را چهار مقابل کنیم آن را در عدد 4 ضرب میکنیم . 40 = 4 * 10 4a = 4 * a که 4a چهار مقابل a و 40 چهارمقابل عدد ده است . رجوع به چهار مقابل شو...
-
چهار
لغتنامه دهخدا
چهار. [ چ َ / چ ِ ] (عدد، ص ، اِ) همان چار، عدد معروف است . (آنندراج ). اربع. اربعه . (منتهی الارب ) . عدد اصلی میان سه و پنج ،دو برابر دو. شمار میان سه و پنج ، دودو. این کلمه با یونانی آن تترا از یک اصل است و شاید چهار اصل تترا باشد. علامت آن «4» اس...
-
چهارمین
لغتنامه دهخدا
چهارمین . [ چ َ / چ ِ رُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) منسوب به عدد چهار. چیزی در مرتبه ٔ چهارم . که میان مرتبه ٔ سوم و پنجم قرار دارد. رجوع به چهارم و چارمین شود.