کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عددي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عددی
لغتنامه دهخدا
عددی . [ ع َ دَ ] (ص نسبی )منسوب به عدد. آنچه شمار شود. مقابل وزنی . || آنچه به شمار فروخته شود. (از اقرب الموارد).
-
واسطه ٔ عددی
لغتنامه دهخدا
واسطه ٔ عددی . [ س ِ طَ / طِ ی ِ ع َ دَ دی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح ریاضی ) عددی که برابر نصف مجموع دو عدد دیگر باشد مانند پنج که واسطه ٔ عددی شش و چهار است .
-
جستوجو در متن
-
کشیمنی
لغتنامه دهخدا
کشیمنی . [ ک َ /ک ِ م َ ] (ص نسبی ) با پیمایش . بوزن . مقابل عددی چنانکه نان را آنگاه که در ترازو کشند کشیمنی گویند و آنگاه که یک یک بی کشیدن فروشند عددی نامند. (یادداشت مؤلف ). مقابل چکی . مقابل عددی . رجوع به کشمنی شود.
-
اخیس
لغتنامه دهخدا
اخیس . [ اَ ی َ ] (ع ص ) بسیار انبوه .- عددی اخیس ؛ عددی بسیار: هو فی عیص اخیس او عَدَد اخیس ؛ او بسیارعدد است . (منتهی الارب ).
-
وقتی
لغتنامه دهخدا
وقتی . [ وَ تی ی ] (ع ص نسبی )منسوب به وقت . در برابر عددی : عادت وقتی (وقتیه ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوالقاسم ... رجوع به احمدبن محمدبن احمد عددی شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )طنبری یا طبشری . رجوع به احمدبن محمدبن عددی شود.
-
چهارمقابل
لغتنامه دهخدا
چهارمقابل . [ چ َ / چ ِ م ُ ب ِ ] (اِ مرکب ) چهاربرابر. ضعف دوبرابر. دو برابر دو چند. || عددی که چهار بار در نفس خود ضرب شود. اما این معنی که در برخی از فرهنگها آمده است بر اساسی نمی نماید. و چهار مقابل به معنای نخستین متداول است و به معنی آخر غلط اس...
-
خارج قسمت
لغتنامه دهخدا
خارج قسمت . [ رِ ج ِ ق ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عددی را گویند که پس از قسمت عددی بر عدد دیگری حاصل شود. (ناظم الاطباء). تعداد دفعاتی که مقسوم علیه در مقسوم می گنجد. بهر. رجوع به بهر شود.
-
وقوف داشتن
لغتنامه دهخدا
وقوف داشتن . [ وُ ت َ ] (مص مرکب ) اطلاع داشتن : بر دقایق لغت سریانی و عبرانی وقوفی تمام داشت . (لباب الالباب از فرهنگ فارسی معین ).- وقوف عددی ؛ این ترکیب در کتاب انیس الطالبین آمده است ولی معنی آن روشن نیست : مردی از اهل اﷲ به ایشان رسید و وقوف عد...
-
یک دهم
لغتنامه دهخدا
یک دهم . [ ی َ / ی ِ دَ هَُ ] (اِ مرکب ) ده یک . یک جزء از ده جزء. یک بخش از ده بخش چیزی یا عددی . عُشر. (از یادداشت مؤلف ).
-
دعورات
لغتنامه دهخدا
دعورات . [ ] (عدد، ص ، اِ) مئات الوف الوف الوف ، در مراتب شانزده گانه ٔ عددی نزد فیثاغوریین . (رسائل اخوان الصفا).
-
چهار برابر کردن
لغتنامه دهخدا
چهار برابر کردن . [ چ َ / چ ِ ب َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوبار مضاعف کردن . دوبار دوچند کردن . افزودن چیزی یا تعدادی یا عددی تا آنجا که چهار برابر میزان اول شود.
-
مجذور
لغتنامه دهخدا
مجذور. [ م َ ] (ع ص ) حاصل ضرب جذر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حاصل ضرب عددی در خودش . (از اقرب الموارد). در اصطلاح حساب ، مضروبی که به ضرب حاصل آید ، مثلاً دو را در دو ضرب کردند چهار حاصل شد این چهار را مجذور میگویند و مال هم می گویند. (غیاث ) (...