کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عدار
لغتنامه دهخدا
عدار. [ ع َدْ دا ] (ع ص ) ملاح . (اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
عدار
لغتنامه دهخدا
عدار. [ ع ُ ] (ع اِ) دابه ای است در یمن که گویند مردم را میگاید و نطفه ٔ آن کرم است . (منتهی الارب ). گویند الوطه من عدار. (تاج العروس ).
-
واژههای همآوا
-
ادعر
لغتنامه دهخدا
ادعر. [ اَ ع َ ] (ع ص ) زند ادعر؛ آتش زنه که آتش ندهد.
-
ادار
لغتنامه دهخدا
ادار. [ ](اِخ ) نام شهریست در 120 هزارگزی شمال شرقی احمدآباد گجرات دارای 10000 تن سکنه و ناحیتی است نیمه مستقل و تمام آن ناحیت 220000 سکنه دارد. (قاموس الاعلام ).
-
ادار
لغتنامه دهخدا
ادار. [ ] (اِ) ماه دوازدهم سال ملی و هم ماه ششم سال دولتی عبرانیانست . در چهاردهم و پانزدهم همین ماه عید مقدس پوریم است (کتاب استر 3:7 و 8:12 و 9:21). و تقریباً با ماه مارس فرنگی مطابق باشد و چون سال قمری باسال شمسی یازده روز تفاوت دارد لهذا یهود هر ...
-
جستوجو در متن
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن عدار در 950 هَ . ق . به شاگرد خود، شیخ حمزه اجازه ٔ روایت تألیفات خویش داده است . (ذریعه ج 1 ص 186).
-
غسان
لغتنامه دهخدا
غسان . [ غ َس ْ سا ] (اِخ ) ابن ذهیل سلیطی . شاعری از عرب بود و جریر را هجا گفت . جاحظ در البیان و التبیین (ج 3 ص 126) از شاعری به نام غسان خال «عدار» نام میبرد، و دو بیت شعر از او نقل میکند و شاید همین غسان بن ذهیل باشد.
-
چینه دادن
لغتنامه دهخدا
چینه دادن . [ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) دانه دادن به مرغ . دادن ِ دان . غذا دادن به طیور از حبوب و شبه آن : زق ؛ چینه دادن مرغ بچه را بمنقار. (تاج المصادر بیهقی ). عدار؛ چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (تاج المصادر بیهقی ). زغل ؛ چینه دادن مرغ بچه را ...