کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجیج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عجیج
لغتنامه دهخدا
عجیج . [ع َ ] (ع مص ) برداشتن آواز را و بانگ کردن . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به عَجج شود.
-
واژههای همآوا
-
اجیج
لغتنامه دهخدا
اجیج . [ اَ ] (ع اِ) زبانه ٔ آتش . (منتهی الارب ). بانگ آتش . || (مص ) زبانه زدن آتش . (تاج المصادر). و رجوع به ازیز شود. برافروخته شدن . ایتجاج .
-
جستوجو در متن
-
اعجاج
لغتنامه دهخدا
اعجاج . [ اِ ] (ع مص ) نیک وزیدن باد و گرد گرفتن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سخت برآمدن باد و غبار پراکندن آن . (از اقرب الموارد). بمعنای عَج ّ و عَجیج است در تمام معانی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || خانه پردود کردن . (تاج...
-
غریدن
لغتنامه دهخدا
غریدن . [ غ ُرْ ری دَ ] (مص ) آواز بلند کردن و فریاد زدن . با ثانی مشدد هم گفته اند. (برهان قاطع) (آنندراج ). آواز بلند کردن رعد و حیوانات درنده چون شیر و پلنگ . (آنندراج ). آواز بلند برداشتن . (فرهنگ خطی نسخه ٔ کتابخانه ٔ لغت نامه ). به معنی خروشیدن...
-
بلند کردن
لغتنامه دهخدا
بلند کردن . [ ب ُ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برداشتن . (ناظم الاطباء). برداشتن چیزی و بالا بردن . (فرهنگ فارسی معین ). رفع؛ چون بلند کردن چیزی را از زمین . (یادداشت مرحوم دهخدا). از جای برداشتن . از جای برگرفتن : آتشی کاب را بلند کندبرتن خویش ریشخند کند...
-
بانگ کردن
لغتنامه دهخدا
بانگ کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن . (ناظم الاطباء). فریاد کردن . بانگ برآوردن . صخب . اصلاق . اعجاج . عجیج . عج . صیحان . صیاح . صدید. صرخ . صراخ . هبیب . عزیف . زجل . قلقلة.کشکشة. سلق . (منتهی الارب ). هتف . (تاج المصادر بیهقی ). انتجاج . ...