کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عجی
لغتنامه دهخدا
عجی . [ ع َ جی ی ] (ع ص ) بچه ٔ گم کرده مادر از مردم و شتر که به شیر بیگانه غذا یافته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
عجی
لغتنامه دهخدا
عجی . [ ع ُ جی ی ] (ع ص ) کودکی که مادر شیر او را از وقت آن واپس انداخته باشد. (اقرب الموارد). بچه ٔ شیر بدیر یافته . (منتهی الارب ). || کودک که به شیر بیگانه پرورش یافته باشد. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
آجی
لغتنامه دهخدا
آجی . (اِخ ) یا آجی چای . نام امروزی آن تلخه رود. (فرهنگستان ). رودیست از کوههای سبلان سرچشمه گرفته ، با شعب عدیده که از قوشه داغ و بزغوش و سهند جاری شود از شمال تبریز گذرد و نزدیک قصبه ٔ گوگان بدریاچه ریزد، و از آب راهه های مهم آن یکی گومان رود است ...
-
اجی
لغتنامه دهخدا
اجی . [ اَ ] (ترکی ، اِ) صاحب فرهنگ شعوری گوید بمعنی وزیر و آقا و در ترکی از نظر ادب بمعنی آقای من و پادشاه من استعمال شود.
-
جستوجو در متن
-
عجیة
لغتنامه دهخدا
عجیة. [ ع ُ جی ی َ ] (ع ص ) مؤنث عجی . ج ، عُجایا، عَجایا. (اقرب الموارد). عُجْیَة... (ع اِ) پوست خشک شده که آن را پزند و خورند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یقال قوت فلان اکل العجی . (اقرب الموارد). || لغتی است در عجاوة. (منتهی الارب ).