کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عجس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عجس
لغتنامه دهخدا
عجس . [ ع َ ] (ع مص ) بازداشتن کسی را از حاجتش . (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر). || بازگردانیدن شتر را از راه جهت نشاط. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به پنجه گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ). به پنجه گرفتن چیزی را یا سخت...
-
عجس
لغتنامه دهخدا
عجس . [ ع َ / ع ُ / ع ِ ] (ع اِ) قبضه ٔ کمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پاره ای از میانه ٔ شب یا آخر شب یا پاره ای از شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
عجس
لغتنامه دهخدا
عجس . [ ع َج ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است به مغرب . سمعانی گوید: دهی است از دهات عسقلان که عسقلانی بدان منسوب است . (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
اعجاس
لغتنامه دهخدا
اعجاس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَجُس ، بمعنی سرین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به عجس شود.
-
عجسی
لغتنامه دهخدا
عجسی . [ ع َ ج ِ ج َ ] (ص نسبی ) نسبت است به عجس ، مؤلف لباب آرد: و بگمان من دهی است از دهات عسقلان . (از اللباب ج 2 ص 123).
-
عجسی
لغتنامه دهخدا
عجسی . [ ع َج ْ ج َ ] (اِخ ) ذاکربن شیبة العسقلانی العجسی . از ابی عصام روادبن الجراح روایت کند و ابوالقاسم ابطرانی در ده عجس از وی حدیث شنید. (از اللباب ج 2 ص 123).
-
برگردانیدن
لغتنامه دهخدا
برگردانیدن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) برگرداندن . رد کردن . (ناظم الاطباء). برگشت دادن . پس آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). اعاده کردن . اعاده دادن . رجعت دادن . ارجاع . عودت دادن . (یادداشت دهخدا). مراجعت دادن . || واپس بردن . بازپس بردن . (فرهنگ فارس...
-
شب
لغتنامه دهخدا
شب . [ ش َ ] (اِ، ق ) مدت فاصله ٔ از غروب آفتاب تا طلوع صبح صادق . (از فرهنگ نظام ). لیل . (برهان قاطع) (بهار عجم ) (آنندراج ). قرار داشتن قسمتی ازکره ٔ زمین است در تاریکی سایه ٔ زمین وقتی که آفتاب زیر افق پنهان باشد. (از التفهیم ). مقابل روز. مدت زم...
-
پنجه
لغتنامه دهخدا
پنجه . [ پ َ ج َ /ج ِ ] (اِ) پنج انگشت با کف دست و پا باشد از انسان و حیوانات دیگر. (برهان قاطع). پنج انگشت دست از مچ تا سر انگشتان . راحة. (منتهی الارب ). تمام کف با انگشتان و نیز انگشتان به تنهائی بی کف . (زمخشری ) (منتهی الارب ). || برثُن (در شیر ...
-
بازداشتن
لغتنامه دهخدا
بازداشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) (اپاک داشتن )، منع نمودن باشد. (برهان ) . (ترجمان القرآن ). ممانعت . (زوزنی ). منع کردن . (آنندراج ). عَصر. غَرض . عَفس . عَفک . عُرَس . عَجس . تعکیظ. اِلتحاص . صَری . اجذا. اِعتام . عَذب . اِعدام . اِعذاب . صَبن . تعجیز...
-
س
لغتنامه دهخدا
س . (حرف ) صورت حرف پانزدهم است از حروف الفبای فارسی پس از «ژ» و پیش از «ش »، و حرف دوازدهم از الفبای عرب پس از «ز» و پیش از «ش »، و حرف پانزدهم از الفبای ابجدی پس از «ن » و پیش از «ع ». و نام آن سین است و آن را سین مهمله نامند. و بحساب جُمّل آن را ش...
-
دسته
لغتنامه دهخدا
دسته . [ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ) هر چیز که نسبت به دست دارد. (آنندراج ). || دستینه . خط نوشته . دستخط : گوئی که به پیرانه سر از می بکشم دست آن باید کز مرگ نشان یابی و دسته . کسائی .و مراد از این دست همانست که حافظ گوید در این بیت «یا ز دیوان قضا خط امانی...